یکی دیگر از معیارهای شناخته شده سودآوری، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام عادی (ROE) می باشد که اغلب به اختصار بازده حقوق صاحبان سهام، یا به بیان خیلی ساده بازده ارزش ویژه نامیده می شود.
سهامداران علاقمندند بدانند که در مقابل سرمایه گذاری خود در واحد تجاری چه مقدار سود تحصیل کرده اند. نسبت بازده حقوق صاحبان سهام به اندازه گیری موضوع مذکور می پردازد. این نسبت رابطه بین سود (زیان) ویژه و سرمایه گذاری سهامداران عادی در شرکت را بیان می کند. «برای محاسبه این نسبت، در صورتیکه شرکت دارای سهام ممتاز (غیر قابل تبدیل به سهام عادی) باشد، ابتدا سود سهام ممتاز را از سود ویژه کم می کنیم تا سود ویژه قابل تقسیم بین صاحبان سهام عادی بدست آید. سپس سود ویژه قابل تقسیم برای صاحبان سهام عادی را بر میانگین حقوق صاحبان سهام عادی در طی سال تقسیم می کنیم. در صورت وجود سهام ممتاز، حقوق سهام عادی عبارتست از کل حقوق صاحبان سهام منهای حقوق صاحبان سهام ممتاز».
نرخ بازده حقوق صاحبان سهام = سود سهام ممتاز- سود ویژه/ میانگین حقوق صاحبان سهام عادی
میانگین حقوق صاحبان سهام عادی را با استفاده از مانده های اول و آخر دوره محاسبه می کنیم. حقوق صاحبان سهام عادی متشکل از سرمایه سهام عادی، هر گونه صرف سهام عادی، سود (زیان) انباشته و اندوخته ها است.
نسبتهای ارزیابی توان پرداخت بدهی های بلند مدت (Evaluating long-term solvency)
اکثر واحدهای تجاری بدهی های بلند مدت نیز دارند. دارندگان اوراق قرضه (مشارکت) و بانکها، که در مقابل اسناد پرداختنی بلند مدت و اوراق قرضه پرداختنی، پول قرض می دهند، نسبت به آگاهی از توانایی واحد تجاری در پاسخگویی به تعهدات بلند مدت خود، علاقمند می باشد.
هدف از تجزیه و تحلیل توان باز پرداخت بدهی های بلند مدت یک شرکت، اطلاع از این موضوع است که آیا شرکت در مسیر ورشکستگی (عدم توانایی بازپرداخت بدهی ها) قرار دارد یا خیر؟
دو شاخص کلیدی توانایی واحد تجاری جهت پرداخت بدهی های بلند مدت عبارتند از:
1- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
2- نسبت پوشش بهره (یا نسبت دفعات پوشش هزینه بهره)
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (Debt to Equity)
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام مقدار تامین مالی توسط اعتبار دهندگان را در مقایسه با مقدار تامین مالی توسط صاحبان سهام نشان می دهد. به عبارتی بیان می کند که چه میزان از منابع اقتصادی (دارائیهای) شرکت از محل استقراض و چه میزان توسط مالکان تأمین شده است. این نسبت با تقسیم جمع بدهی ها بر جمع حقوق صاحبان سهام محاسبه می گردد:
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام= جمع بدهی ها/ جمع حقوق صاحبان سهام
در صورتیکه در ترازنامه شرکتی جمع بدهی ها بطور مجزا ارائه نشده باشد، یک راه کوتاه برای آگاهی از جمع بدهی ها، کسر کردن جمع حقوق صاحبان سهام از جمع دارائیها است.
اگر نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام معادل 1 شود، مفهوم آن این است که جمع بدهی ها با جمع حقوق صاحبان سهام برابر و مساوی است. به عبارتی نیمی از دارائیهای شرکت توسط اعتبار دهندگان و نیمی دیگر توسط صاحبان سهام تامین مالی شده است. اگر این نسبت برابر با 5/0 شود، بدین معناست که یک سوم (25%) از دارائیها توسط اعتبار دهندگان و الباقی دو سوم (75%) توسط صاحبان سهام تامین مالی شده است.
برخی از تحلیلگران برای آگاهی از ساختار تامین مالی شرکت به جای نسبت مذکور از نسبتهای زیر استفاده می کنند:
نسبت بدهی= جمع بدهی ها/ جمع دارائیها
نسبت مالکانه= جمع حقوق صاحبان سهام/ جمع دارائیها
شرکتی که نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آن بالاست (بیش از یک درصد) به هنگام مواجه با یک وضعیت اقتصادی ضعیف، بسیار آسیب پذیر خواهد بود زیرا علیرغم کاهش درآمدهای خود، می بایست در سر رسید اصل و بهره بدهی های خود را همچنان باز پرداخت نماید. از طرف دیگر این امر موجب می شود تا پرداخت سود سهام متعلق به صاحب سهام نیز به عهده تعویق بیافتد. اعتبار دهندگان، نسبت بالای یک را با دیده احتیاط می نگرند.
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام شرکت شافر به قرار زیر محاسبه می شود:
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام= جمع بدهی ها/ جمع حقوق صاحبان سهام
60،483 / 433،98= 614/0
نسبت مذکور نشان می دهد که در شرکت شافر حدودا 38 درصد از دارائیها از محل اعتبار دهندگان و تقریبا 62 درصد توسط صاحبان سهام تامین مالی شده است.
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بیان می کند که تا چه حد امکان استقراض وجوه بلند مدت اضافی وجود دارد. اگر یک واحد تجاری که در جستجوی تامین مالی است، از قبل بدهی های زیادی داشته باشد، پرداخت بهره و اصل بدهی جدید دیگر، می تواند برای آن واحد مشکل آفرین باشد. اعتبار دهندگان برای اینکه خودشان را در برابر ریسکهای آتی محافظت کنند، معمولا نرخهای بهره بالاتری را بابت استقراض جدید شرکتهایی که قبل از دریافت وام از نسبت بدهی بالایی برخوردارند، مطالبه می کنند و یا نوع تضمینات وام را محکمتر و بیشتر می کنند. این نسبت برای تجزیه و تحلیل نقدینگی نیز با اهمیت است زیرا به بدهی و بازپرداخت آن مرتبط می شود. از طرفی به دو دلیل به سودآوری نیز مرتبط می گردد:
اول آنکه: اعتبار دهندگان به میزان و نسبت تامین مالی واحد تجاری از محل بدهی علاقمند هستند زیرا شرکت هر چه بدهی بیشتری داشته باشد، بمنظور پوشش پرداخت بهره به اعتبار دهندگان خود، می بایست سود بیشتری کسب کند.
دوم اینکه: سهامداران به میزان و نسبت تامین مالی واحد تجاری از محل بدهی علاقمند هستند زیرا مقدار بهره ای که بابت بدهی ها باید پرداخت شود، بر روی میزان سود باقی مانده به عنوان بازده حقوق صاحبان سهام تاثیر می گذارد.
نسبت پوشش بهره (Interest Coverage Ratio)
نسبت پوشش بهره یا دفعات پوشش هزینه بهره، توانایی شرکت در رویارویی با تعهدات و الزامات بهره وامها را اندازه گیری می کند. به عبارتی بیانگر تعداد دفعاتی است که شرکت می تواند از محل سود قبل از کسر بهره و مالیات هزینه بهره را بپوشاند.
نسبت بالای پوشش بهره، بیانگر سهولت در پرداخت هزینه بهره است و نسبت پایین مبین دشواری در پرداخت هزینه بهره می باشد.
برای محاسبه این نسبت، سود قبل از کسر بهره و مالیات (EBIT) را بر هزینه بهره تقسیم می کنیم:
نسبت پوشش بهره= هزینه بهره+ سود قبل از کسر مالیات/ هزینه بهره
برخی از تحلیلگران اعتقاد دارند در صورت کسر باید از سود عملیاتی استفاده شود و اثر درآمدهای غیرعملیاتی در ارزیابی توانایی پوشش بهره، نادیده گرفته شود.
در شرکتهایی که پایین ترین نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام و بالاترین نسبت پوشش بهره را دارند، سرمایه گذاران حاضرند بابت اوراق قرضه صادره شرکت وجه بیشتری پرداخت کنند (بیشتر از مبلغ اسمی) زیرا کمترین ریسک را دارد. در مقابل بابت اوراق قرضه شرکتهایی که بالاترین نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام و پایین ترین نسبت پوشش بهره را دارند، وجه کمتری پرداخت می کنند (کمتر از مبلغ اسمی) زیرا بیشترین ریسک را دارند. در حالت اول نرخ بهره اوراق کمتر از حالت دوم خواهد بود. تحلیلگران آمریکایی برای ارزیابی ریسک اوراق بهادار یک شرکت، به سطح بدهی شرکت بسیار توجه می کنند.
نسبتهای ارزیابی کفایت جریان نقد (Cash Flow Adequacy Ratios)
تا کنون نسبتهایی که مورد بررسی قرار گرفتند عمدتا مربوط به دو صورت مالی بودند:
1- ترازنامه
2- سود و زیان
می دانید اندازه گیری سود بر مبنای تعهدی صورت می پذیرد. بعبارتی در گزارش سود و زیان درآمدها و هزینه های نقدی و غیر نقدی تواما لحاظ می شود، لذا سود ویژه ابزاری، سود تعهدی است. برای تبدیل سود تعهدی به سود نقدی و آگاهی از جریانهای ورود وجه نقد (منابع) و جریانهای خروج وجه نقد (مصارف)، حسابداران اقدام به تهیه صورت مالی دیگری تحت عنوان صورت جریان وجوه نقد می نمایند. از آنجا که پرداختهای بدهی وایفای عمده تعهدات و حتی برنامه ریزی برای توسعه عملیات مستلزم وجه نقد کافی است، لذا ارزیابی کفایت جریانهای وجه نقد بسیار حائز اهمیت می باشد.
تحلیل گران در تجزیه و تحلیل صورت جریان وجوه نقد، به دو موضوع اساسی زیر توجه می کنند:
الف- توانایی شرکت در کسب وجه نقد
ب- جریان وجه نقد آزاد شرکت
توانایی یک شرکت در کسب وجه نقد از محل فعالیتهای عملیاتی (جاری و مستمر) را توانایی کسب وجه نقد می نامند. از این رو تحلیلگران در ارزیابی توانایی کسب وجه نقد، توجه خود را به جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی معطوف می دارند.
سه نسبت مفید و سودمند در ارزیابی توانایی کسب وجه نقد عبارتند از:
1- بازده جریان نقد (Cash Flow Yield)
2- نسبت جریانهای نقد به فروش (Cash Flows to Assets)
3- نسبت جریانهای نقد به دارائیها (Cash Flows to Assets)
1- بازده جریان نقد
این نسبت از تقسیم خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی به سود ویژه بدست می آید.
بازده جریان نقد= خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی/ سود ویژه
برای مثال بازده جریان نقد شرکت رایان به شرح زیر محاسبه می شود:
بازده جریان نقد= 30،000 دلار/ 16،000 دلار = 9/1 مرتبه
مفهوم نسبت 9/1 مرتبه این است که فعالیتهای عملیاتی شرکت قادر بوده تا حدودا 2 مرتبه بیشتر از مبلغ سود ویژه، وجه نقد ایجاد و جمع آوری کند. معمولا نسبت بالای 1، مناسب است. اما مساعد یا نامساعد بودن آن به عوامل زیادی بستگی دارد از جمله، بازده جریان نقد گذشته شرکت و شرکتهای مشابه.
توجه کنید چناچه شرکت در گزارش سود و زیان خود، اقلام خاصی نظیر فعالیتهای غیر عملیاتی (سایر درآمدها و هزینه ها) داشته باشد، در مخرج کسر فرمول مذکور، می بایست سود عملیاتی قرار بگیرد.
نسبت جریانهای نقد به فروش
این نسبت از تقسیم خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای علملیاتی بر خالص فروش بدست می آید:
نسبت جریانهای نقد به فروش= خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی/ خالص فروش
محاسبه این نسبت برای شرکت رایان به شرح زیر خواهد بود:
نسبت جریانهای نقد به فروش= 30،000 دلار / 698،000= ¾ %
نسبت ¾ % یا 043/0 به این مفهوم است که شرکت به ازای هر دلار فروش خالص، ¾ سنت خالص وجه نقد ایجاد نموده است. بدیهی است این نسبت در شرکت رایان ضعیف می باشد و نشان از عدم توانایی شرکت در جمع آوری و کسب وجه نقد از محل فروشها دارد.
نسبت جریانهای نقد به دارائیها
این نسبت از تقسیم خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای علملیاتی بر میانگین جمع دارائیها به شرح زیر بدست می آید:
نسبت جریانهای نقد به دارائیها= خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی/ میانگین جمع دارائیها
این نسبت توانایی ایجاد وجه نقد از محل دارائیهای یک شرکت را نشان می دهد. برای مثال نسبت جریانهای نقد به دارائیها در شرکت رایان به شرح زیر محاسبه می شود:
نسبت جریانهای نقد به دارائیها= 30،000 دلار / (749،000دلار + 965،000 دلار) تقسیم بر دو =5/3 درصد
این نسبت پایین تر از نسبت جریان های نقد به فروش می باشد زیرا شرکت دارای نسبت گردش دارائیهای ضعیف است. (خالص فروش / میانگین مجمع دارائیها) بطوریکه کمتر از یک مرتبه می باشد. بعبارتی دارائیها بخوبی در عملیات بکار گرفته نشده اند. گرچه نسبت بازده جریان نقد شرکت رایان نسبتا قوی است. اما دو نسبت بعدی نشان می دهد که توانایی شرکت در کسب جریانهای نقد از محل فعالیتهای عملیاتی پایین می باشد.
نسبتهای جریانهای نقد به فروش و دارائیها خیلی به نسبتهای حاشیه سود، (نرخ بازده فروش خالص) و بازده دارائیها مرتبط هستند. با این تفاوت که در صورت کسر به جای سود ویژه (که بر مبنای تعهدی است) از جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی (یا به عبارتی سود ویژه بر مبنای نقدی) استفاده شده است.
جریان وجه نقد آزاد
در تجزیه و تحلیل صورت جریان وجوه نقد، منطقی است که به جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای سرمایه گذاری و تامین مالی نیز توجه کنیم. خالص جریان نقد ناشی از فعالیتهای سرمایه گذاری شرکت رایان مبلغ 91000 دلار منفی را نشان می دهد. بعبارتی خروج وجه نقد بیش از ورود وجه نقد بوده است.
مشاهده این رقم دلالت بر این دارد که شرکت در حال گسترش و توسعه فعالیت خود می باشد. مع آلوصف رقم مذکور حاصل ترکیب خالص مخارج سرمایه ای بابت دارائیهای ثابت با خریدها و فروشهای سرمایه گذاریها است.
خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای تامین مالی معادل 92000 دلار مثبت است. اما این رقم حاصل فعالیتهای تامین مالی مرتبط با اوراق قرضه، سهام و سود سهام پرداخت شده به سهامداران می باشد. شاید بیشتر تحلیل گران بگویند زمانیکه می توان با نگاه کردن به طبقه بندی صورت جریان وجوه نقد نکاتی را برداشت کرد، فرا رفتن از طبقه بندی این صورت مالی و متمرکز شدن روی محاسبه جدیدی به نام جریان نقد آزاد بی ثمر است.
جریان نقد آزاد عبارت است از مازاد یا کسری وجوه نقد پس از تامین تعهداتی که اگر شرکت قصد داشته باشد عملیات خود را در سطح فعالیتهای برنامه ریزی شده ادامه دهد، باید آنها را پرداخت کند. این تعهدات مربوط به فعالیتهای عملیاتی (مستمر و جاری)، بهره، مالیات بر درآمد، سود سهام و خالص مخارج سرمایه ای است. نقدینگی لازم برای ایفای تعهدات ناشی از فعالیتهای عملیاتی، بهره و مالیات بردرآمد باید تأمین گردد در غیر این صورت بستانکاران شرکت و دولت می توانند علیه آن اقدام قانونی کنند.
پرداخت سود سهام نیز اگر چه خیلی ضرورت ندارد، اما بطور معمول بیانگر تعهدات شرکت به سهامداران است. اگر سود سهام کم یا حذف شود، موجبات نارضایتی سهامداران را فراهم می سازد و می تواند باعث ضربه زدن به قیمت بازار سهام شود. خالص مخارج سرمایه ای نیز مبین برنامه های مدیریت برای آینده شرکت است و اگر جریان وجه نقد آزاد، مثبت شود، مفهوم آن این است که شرکت توانسته است تمام تعهدات نقد برنامه ریزی شده خود به شرح فوق را ایفا نماید و برای کاهش بدهی یا توسعه آتی عملیات، وجه نقد لازم و اضافی در اختیار داشته باشد. از طرف مقابل، اگر جریان وجه نقد آزاد منفی شود، مفهوم آن این است که در کوتاه مدت شرکت مجبور به فروش سرمایه گذاریها، دریافت وام یا صدور سهام می باشد تا بتواند عملیات برنامه ریزی شده خود را ادامه دهد.
چنانچه وضعیت منفی جریان وجه نقد آزاد برای چند سال متوالی ادامه یابد، ممکن است منابع نقد حاصل از فروش سرمایه گذاریها یا صدور سهام و اوراق قرضه نیز به اتمام برسد.
ملاحظه می کنید که ارزیابی جریان وجه نقد آزاد شرکت، در تجزیه و تحلیل صورتهای مالی بسیار سودمند است. با توجه به اینکه تعهدات نقدی در خصوص فعالیتهای عملیاتی، بهره و مالیات بر درآمد، جزو جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی در صورت جریان وجوه نقد می باشند (در آن مستتر هستند) لذا محاسبه جریان وجه نقد آزاد بر اساس فرمول زیر صورت می پذیرد:
فروش دارائیهای ثابت+ خرید دارائیهای ثابت- سود سهام- خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی= جریان وجه نقد آزاد
خرید و فروش دارائیهای ثابت را می توانید از بخش فعالیتهای سرمایه گذاری صورت جریان وجوه نقد استخراج کنید. بیشتر شرکتها به جای اینکه یکبار جریان نقد حاصل از خرید دارائیهای ثابت را کسر و بار دیگر جریان نقد حاصل از فروش دارائیهای ثابت را اضافه کنند، مبلغ خالص آنها را محاسبه و با به کارگیری واژه خالص مخارج سرمایه ای، نتیجه را در فرمول مذکور اضافه یا کم می کنند. یعنی:
خالص مخارج سرمایه ای ± سود سهام – خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی = جریان وجه نقد آزاد
سود سهام نیز در بخش فعالیتهای تامین مالی صورت جریان وجوه نقد می باشد.
نکته:
صورت جریان وجوه نقد طبق استاندارهای حسابداری ایران در 5 طبقه به شرح زیر تهیه می شوند:
1- جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی
2- بازده سرمایه گذاریها و سود پرداختی بابت تامین مالی
3- مالیات بر درآمد
4- جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای سرمایه گذاری
5- جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای تامین مالی
لذا برای محاسبه نسبتهای جریان نقد مذکور باید خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی از سه طبقه 1، 2، 3 فوق استخراج شود. به عبارتی برای محاسبه خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی، به استثنای سود سهام پرداختی به سهامداران که در طبقه دوم درج می شود خالص جریانهای نقد سه طبقه اول باید با هم جمع جبری شوند.
نسبتهای ارزیابی قیمت بازار سهام (Evaluating Market Ratios)
سرمایه گذاران به این امید و توقع به خرید سهام مبادرت می ورزند که نسبت به سرمایه گذاری خود بازده دریافت نمایند. این بازده شامل دو قسمت است:
الف- کسب سود ناشی از فروش سهام به قیمتی بیشتر از مبلغ اسمی (یا قیمت خرید اولیه)
ب- دریافت سود سهام (که معمولا بطور نقد صورت می پذیرد)
نسبتهایی که در این قسمت به بررسی آنها می پردازیم، تحلیلگران را در ارزیابی سهام بر حسب قیمت بازار یا پرداختهای سود سهام یاری می کنند. قیمت بازار سهام بیانگر طرز تفکر سرمایه گذاران نسبت به شرکت است. دو نسبت متداول ارزیابی قیمت بازار سهام عبارتند از:
1- نسبت قیمت/ سود (P/E) Price/ Earning
2- نسبت بازده سود سهام
3- نسبت قیمت/ سود (P/E) Price/ Earning
نسبت قیمت به سود هر سهم با تقسیم قیمت بازار هر سهم عادی بر سود هر سهم عادی محاسبه می شوند:
نسبت قیمت/سود= قیمت بازار هر سهم عادی/ سود هر سهم عادی
این نسبت در ارزیابی تصمیمات مربوط به خرید، نگهداری و فروش سهام شرکتها، نقش عمده ای ایفا می کند. هر چقدر نسبت قیمت به سود سهام بالاتر باشد، ریسک تنزل قیمت بازار سهام بالاتر است. اغلب سرمایه گذاران افزایش سریع و نابهنگام در نسبت قیمت به سود سهام را نشانه ای برای فروش آن سهام تفسیر می نمایند. از طرفی نسبت بالای P/E نشان می دهد که سرمایه گذاران افزایش نرخ رشد سود ویژه را سریع پیش بینی می کنند. زمانی که شرکتی پیش بینی سود هر سهم خود را اعلام می کند، با در اختیار داشتن نسبت P/E شرکت و با ضرب آن در سود هر سهم پیش بینی شده (PEPS)، قیمت بازار هر سهم شرکت را می توان محاسبه نمود. در حالت طبیعی تغییر قیمت بازار هر سهم متأثر از میزان سود هر سهم پیش بینی شده و مالا توان کسب سود شرکت و تحقق رقم پیش بینی سود هر سهم است.
همانند اغلب نسبتها، نسبت قیمت به سود از صنعتی به صنعتی دیگر تغییر می کند. دامنه نسبتهای قیمت به سود از 8 الی 10 برای صنعت آب و برق در آمریکا و تا 40 یا بیشتر برای سهام جذاب شرکتهایی که به تولید خودرو و رایانه اشتغال دارند، در نوسان است.
محاسبه سود هر سهم عادی (Earning Per Share (EPS)) زمانیکه ساختار حقوق صاحبان سهام نسبتا ساده می باشد، سر راست و آسان است و در این حالت سود هر سهم عادی (سود ویژه هر سهم عادی) به شرح زیر محاسبه می شود:
سود هر سهم عادی (EPS)= سود ویژه/ میانگین وزنی تعداد سهام عادی صادره و در تملک سهامداران
میانگین وزنی تعداد سهام عادی صادره و در تملک سهامداران زمانی محاسبه می شود که در طی سال سهام صادر شده باشد. در غیر این صورت در مخرج کسر تعداد سهام عادی در تملک سهامداران قرار می گیرد.
به خاطر داشته باشید اگر شرکت در ساختار سرمایه خود، دارای سهام ممتاز غیر قابل تبدیل به سهام عادی باشد، از آنجا که سهامداران ممتاز نسبت به سهامداران عادی در دریافت سود سهام از اولویت کامل برخوردار هستند، لذا در محاسبه سود هر سهم عادی باید سود سهام ممتاز را از سود ویژه کسر و سپس سود ویژه قابل تقسیم به سهامداران عادی را بر میانگین وزنی و تعداد سهام عادی تقسیم کنیم، یعنی:
سود هر سهم عادی (EPS)= سود سهام ممتاز- سود ویژه/ میانگین وزنی تعداد سهام عادی صادره و در تملک سهامداران
استفاده کنندگان از صورتهای مالی به منظور قضاوت درباره عملکرد یک شرکت و مقایسه عملکرد آن با عملکرد سایر شرکتها از مقیاس ارزیابی سود هر سهم عادی (EPS) استفاده می کنند. بر اساس اصول پذیرفته شده حسابداری (بیانیه شماره 15) سود هر سهم عادی باید در متن صورت سود و زیان پس از رقم سود ویژه کل منعکس شود.
نسبت بازده سود سهام
نسبت بازده سود سهام از تقسیم سود تقسیمی هر سهم عادی (DPS) بر قیمت بازار هر سهم عادی بدست می آید. این نسبت درصد ارزش بازار سهام را که سالانه به عنوان سود سهام به سهامداران مسترد می گردد و برای سهامداران از اهمیت بسزایی برخوردار است، اندازه گیری می نماید. صاحبان سهام ممتاز که عمدتا به منظور دریافت سود سهام سرمایه گذاری می کنند، به این نسبت توجه بیشتری دارند.
معمولا آنهایی که بدنبال دریافت سود نقدی زیاد در سال جاری هستند، سهام شرکتهای در حال رشد را نمی خرند. زیرا این قبیل شرکتها سیاست تقسیم سود محافظه کارانه ای دارند. دلیل آن این است که قصد دارند از منابع جمع آوری شده از محل سود ویژه خود، در تامین مالی توسعه عملیات آتی شرکت بهره جویند.
مقایسه دیگری که می توانید در همین زمینه انجام دهید، ارزیابی مقدار سود سهام تقسیمی هر سهم (DPS) نسبت به سود هر سهم (EPS) است:
نسبت پرداخت سود سهام (نسبت بازده دفتری سود سهام)= DPS/EPS
شرکتهایی که در حال رشد نیستند، مایلند درصد بیشتری از سود هر سهم عادی را نقدا پرداخت کنند.
ارزیابی نقدینگی Evaluating Liquidity
توان پرداخت صورت حسابها و اسناد در سررسید و توان مواجه با نیازهای غیرمنتظره وجه نقد را نقدینگی گویند. تمام نسبتهایی که برای حصول اطمینان از نیل به این هدف، مورد استفاده قرار می گیرند همگی به سرمایه در گردش و برخی از قسمتهای مختلف آن مربوط هستند زیرا پرداخت بدهی ها از محلی غیر از سرمایه در گردش، دور از انتظار و بر خلاف قاعده است. هدف نقدینگی بسیار به نسبتهای جریان نقد که در بخشهای بعدی مورد بحث قرار خواهند گرفت نیز مرتبط هستند.
ارزیابی سودآوری (Evaluating Profitability)
هدف سودآوری به توانایی شرکت در جهت کسب سود مورد انتظار مربوط می شود بطوریکه سرمایه گذاران و سهامداران تامین سرمایه آن را ادامه می دهند. سودآوری یک شرکت بسیار به نقدینگی آن نیز مربوط می شود زیرا کسب سود مالا به تولید جریان نقد ختم می شود. سودآوری برای هر دو گروه سرمایه گذاران و اعتباردهندگان مهم است. تجزیه و تحلیل نسبتهای سود آوری شرکت کامپیوتری اپل در شکل ارائه شده است. اصولا به علت کاهش زیاد در سود ویژه، تمام مقیاسهای اندازه گیری سودآوری شرکت اپل از سال 1992 به سال 1993 کاهش یافته اند. علل این کاهش قبلا در تجزیه و تحلیل های افقی و عمودی مورد بحث واقع شد.
حاشیه سود (نرخ بازده فروش خالص) که سود ویژه حاصل از هر دلار فروش را اندازه گیری می کند، از 5/7 درصد به 1/1 درصد کاهش یافته و نسبت گردش دارائیها که میزان اثر بخشی و کارایی دارائیها در جهت کسب درآمد فروش را اندازه گیری می نماید، از 8/1 به 7/1 مرتبه کاهش یافته است. نتیجه این موضوع، کاهش در مجموع توان کسب درآمد شرکت یا بازده دارائیها از 7/13 درصد به 8/1 درصد است.
سرانجام، سودآوری سرمایه گذاران سهامداران، یا بازده حقوق صاحبان سهام از یک رقم بسیار زیاد 8/26 درصد به رقمی ناکافی ¼ درصد کاهش یافته است.
ارزیابی توان بازپرداخت بدهی های بلند مدت (Evaluating long-Term Solvency)
توانایی ایفای تعهدات بلند مدت اشاره به توانایی زنده و دایر ماندن یک شرکت برای سالهای متمادی دارد. هدف از تجزیه و تحلیل توان بازپرداخت بدهی های بلند مدت اشاره زود هنگام به این موضوع است که آیا شرکت در مسیر ورشکستگی قرار دارد. مطالعات نشان می دهد که نسبتهای حسابداری می توانند احتمال سقوط و ور شکستگی یک شرکت را، به اندازه 5 سال جلوتر نشان دهند. کاهش نسبتهای سودآوری و نقدینگی از علائم کلیدی احتمال ورشکستگی واحد تجاری بشمار می روند.
دو نسبت دیگری که غالبا تحلیلگران به هنگام ارزیابی توان بازپرداخت بدهی های بلند مدت در نظر می گیرند، عبارتند از: بدهی به حقوق صاحبان سهام و پوشش بهره
افزایش مقدار بدهی در ساختار سرمایه یک شرکت به این معناست که شرکت شروع به استفاده از اهرم مالی بیشتر نموده است. این وضعیت روی توانایی ایفای تعهدات بلند مدت اثر منفی می گذارد. زیرا بیانگر افزایش تعهدات قانونی مشعر بر پرداخت دوره ای بهره و اصل بدهی در سررسید می باشد. عدم توانایی پرداخت بهره و اصل بدهی، می تواند موجب ورشکستگی گردد.
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام، ساختار سرمایه و اهرم مالی را با نمایش میزان تامین دارائیهای یک شرکت توسط اعتباردهندگان نسبت به میزان دارائیهای شرکت توسط سهامداران، اندازه گیری می کنند.
ساختار سرمایه شرکت اپل، از سال 1992 تا 1993، خیلی به سمت اهرم مالی متمایل شده است. طی این زمان، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بطور قابل توجهی از 9/0 مرتبه به 6/1 مرتبه افزایش یافته است. در سطح اخیر الذکر یعنی 6/1 مرتبه، شرکت اپل در حدود 5/1 مرتبه بدهی بیشتر از حقوق صاحبان سهام دارد.
به ویژه قابل توجه است اگر به خاطر آورید که افزایش در بدهیها ناشی از تامین مالی کوتاه مدت بیشتر از تامین مالی بلند مدت می باشد. اقلام تامین مالی کوتاه مدت، زودتر از بدهی های بلند مدت به جریانهای نقد نیازمند هستند. اگر بدهی بد است پس چرا وجود دارد؟ در پاسخ به این سوال بایدگفت که این سطح و میزان بدهی است که وقتی خارج از حد می شود، شرکت را با خطر مواجه می کند. علیرغم مخاطراتی که بدهی دارد، بدهی یک نوع ابزار قابل انعطاف در تامین مالی عملیات تجاری معین، به حساب می آید.
شرکت اپل به منظوره تامین مالی برنامه های مدیریت که یکی از آنها افزایش موقت در سطح موجودی هاست متوسل به بدهی (اهرم مالی) شده است. بهره پرداخت شده بابت این بدهی از نقطه نظر مالیاتی جزو هزینه های قابل قبول بوده و موجب کاهش درآمد مشمول مالیات می شود در صورتیکه سود سهام اینطور نیست و به آن مالیات تعلق می گیرد.
علاوه بر این، از آنجا که نرخ بهره بدهی ثابت است، بهای تمام شده تامین مالی از این محل می تواند در یک سطح محدود شود و لذا اهرم مالی به نحو مطلوب و مقرون به صرفه مورد استفاده قرار گیرد.
به علاوه در دوره هایی که تورم وجود دارد، اخذ وام و بدهکار بودن سودمند است زیرا مبلغی که در سررسید باید پرداخت شود همواره ثابت می باشد. در حالیکه قدرت خرید پول در زمان تورم دائما کاهش می یابد. در واقع بدهی در سررسید با پول ارزانتر بازپرداخت می شود، پولی که قدرت خرید آن به مراتب کمتر از قدرت خرید همان پول در زمان ایجاد بدهی است.
بدهی به صورت کلی یکی از اقلام دارایی در اختیار شرکت قرار می گیرد و دارائیها به منظور کسب درآمد مورد استفاده قرار می گیرند. زمانیکه شرکت بتواند نسبت به دارائیهای تحت تملک خود که از محل بدهی ها تامین مالی شده اند بازدهی بیش از هزینه بهره پرداختی بابت بدهی ها کسب نماید، سودی جامع و کلی نصیب شرکت کرده است. ضمنا استفاده سودمندانه از اهرمهای مالی منجر به افزایش بازده حقوق صاحبان سهام نیز خواهد شد. با این وجود، احتمال اینکه شرکت نتواند حتی معادل بهره پرداختی بابت بدهی ها نسبت به دارائیهای تامین مالی شده از محل بدهی ها بازده و درآمد کسب کند نیز وجود دارد. این امر موجب تحمل زیان خواهد شد. با این وجود، احتمال اینکه شرکت نتواند حتی معادل بهره پرداختی بابت بدهی ها نسبت به دارائیهای تامین مالی شده از محل بدهی ها بازده و درآمد کسب کند نیز وجود دارد. این امر موجب تحمل زیان خواهد شد. بنابراین اهرمهای مالی مانند یک شمشیر دولبه هستند در صورت استفاده مطلوب از آنها سود و در غیر این صورت زیان عائد شرکت خواهد شد.
نسبت پوشش بهره یا نسبت دفعات پوشش هزینه بهره، درجه پوشش ریسک اعتبار دهندگان را اندازه گیری می کند. این ریسک در ارتباط با کوتاهی اعتبار گیرندگان در پرداخت اقساط بهره می باشد. به عبارتی این نسبت تعداد دفعاتی که سود یک شرکت می تواند هزینه های بهره را بپوشاند اندازه گیری می کند و طبعا نسبت بالای دفعات پوشش هزینه بهره، بیانگر سهولت در پرداخت هزینه بهره و نسبت پایین مبین دشواری در پرداخت هزینه بهره می باشد.
در شرکت اپل، این نسبت خیلی سریع از 5/133 مرتبه در سال 1992 به 8/5 مرتبه در سال 1993 کاهش یافته است. دلیل این افت شدید، کاهش سود ویژه و افزایش بدهیهای کوتاه مدت در سال 1993 نسبت به سال 1992 می باشد. البته نسبت پوشش بهره 8/5 مرتبه معمولا مناسب در نظر گرفته می شود. بنابراین فعلا مشکلی برای شرکت اپل پیش نمی آید مگر اینکه این نسبت در سال 1994 بیشتر کاهش یابد.
ارزیابی کفایت جریان وجوه نقد (Cash Flow Adequacy)
از آنجا که پرداخت بدهی ها در سررسید مستلزم جریانهای وجوه نقد می باشد لذا مقیاسهای اندازه گیری جریان نقد بسیار به اهداف نقدینگی (نسبتهای نقدینگی) و توانایی ایفای تعهدات بلند مدت مربوط است.
در شکل 26-1 نسبتهای کفایت جریان وجوه نقد شرکت اپل ارائه شده است. بر اساس تمام مقیاسهای اندازه گیری، توانایی شرکت اپل در جمع آوری و کسب جریان نقد عملیاتی مثبت، از سال 1992 به سال 1993 کاهش یافته است. علل این کاهش ها، کاهشی است که در نسبت بازده جریان نقد بوجود آمده است یا به عبارتی کاهش در نسبت جریانهای نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی به سود ویژه که از 7/1 مرتبه مثبت به 6/7 مرتبه منفی رسیده است.
بر اساس اطلاعات مندرج در صورت جریانهای نقد، دلیل وقوع این کاهش، افت شدیدی است که خالص جریانهای نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی پیش آمده است. به طوری که از مبلغ مثبت 920،582،000 دلار در سال 1992 به مبلغ منفی 661،837،000 دلار در سال 1993 رسیده است. دلایل اصلی که می توان برای کاهش جریانهای نقد عملیاتی ارائه کرد و قبلا نیز درباره آنها صحبت شده است عبارتند از:
1- کاهش در سود ویژه
2- افزایش شدید در موجودی های کالا و دریافتنی ها
در نتیجه کاهش بازده جریان نقد، سایر نسبتهای جریان نقد نیز به طور قابل توجهی کاهش یافته اند.
نسبت جریان های نقد به فروش که بیانگر توانایی فروشها در جهت کسب و ایجاد جریانهای نقد عملیاتی است از 13+ درصد به 3/8- درصد کاهش یافته است.
نسبت جریانهای نقد به دارائیها که بیانگر توانایی دارائیها در جهت کسب و ایجاد جریانهای نقد عملیاتی می باشد از 9/23+ درصد به 1/14- درصد کاهش یافته است.
به طور کلی، جریان نقد آزاد شرکت اپل یا به عبارتی وجوه نقدی که پس از تامین تعهدات به صورت مازاد یا کسری باقی می ماند از مبلغ مثبت قابل قبول 668،533،000 دلار به مبلغ منفی خطرناک 930،548،000 دلار تبدیل شده است.
همانگونه که در صورت جریانهای نقد منعکس گردیده است، در این محاسبات سود سهام و خالص مخارج سرمایه ای نیز وجود دارد. سود سهام در سال 1992 به میزان 57،196،000 دلار و در سال 1993معادل 55،593،000 دلار و مخارج سرمایه ای در سال 1992 معادل 194،853،000 دلار و در سال 1993 به میزان 213،118،000 دلار است.
جریان وجه نقد آزاد: وجوه نقدی که پس از تأمین تعهدات بصورت مازاد یا کسری باقی می ماند را ارزیابی می نماید. خالص مخارج سرمایه ای- سود سهام- خالص جریان های نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی
ارزیابی نسبتهای قیمت بازار سهام (Evaluating Market Ratios)
قیمت بازار سهام یک شرکت برای تحلیل گر سودمند و مفید است زیرا قیمت بازار سهام نشان می دهد که به طور کلی سرمایه گذاران در یک مقطع زمانی چگونه درباره شرکت فکر می کنند. قیمت بازار، قیمتی است که سهام یک شرکت به آن قیمت توسط مردم خرید و فروش می گردد. قیمت بازار سهام اطلاعاتی درباره نحوه نگرش سرمایه گذاران نسبت به بازده و ریسک بالقوه متعلق به سهام در تملک خود، فراهم می سازد. با این وجود، قیمت بازار به خودی خود برای رسیدن به مقصود مذکور مفید و آگاهی بخش نیست. شرکتها از لحاظ سهام منتشره و در دست مردم، مبلغ سود ویژه و سود سهام با هم متفاوتند. از این رو باید قیمت بازار سهام به سود ارتباط داده شود. این ارتباط با استفاده از نسبت قیمت/ سود و بازده سود سهام ایجاد می گردد.
در شکل 27-1 محاسبه این نسبتها برای شرکت کامپیوتری اپل را ملاحظه می کنید. در این محاسبات از متوسط قیمت بازار سهام شرکت اپل طی سالهای 1992 و 1993 استفاده شده است.
نسبت قیمت/ سود، که درجه اعتماد و اطمینان سرمایه گذار در یک شرکت را ارزیابی می کند نسبتی است که با تقسیم قیمت بازار هر سهم عادی بر سود هر سهم عادی حاصل می شود. معمولا این نسبت را با حروف اختصاری P/E نمایش می دهند. نسبت P/E برای مقایسه ارزشهای نسبی سود شرکتهای مختلف و ارزشی که به نسبت کل بازار روی سهام یک شرکت گذاشته می شود، مفید و سودمند است.
نسبت P/E شرکت کامپیوتری اپل از 5/11 مرتبه در سال 1992 به 4/53 مرتبه در سال 1993 افزایش یافته است. زیرا گرچه سود ویژه این شرکت به طور قابل توجه کاهش داشته لیکن قیمت بازار سهام آن به اندازه ای که سود ویژه کاهش یافته، پایین نیامده است. این موضوع نشان می دهد که سرمایه گذاران اطمینان دارند که شرکت اپل در سال 1994 و سالهای بعد از آن، قادر است وضعیت سودآوری خود را به حالت مطلوب و مناسب اولیه برگرداند.
نسبت بازده سود سهام، بازده جاری هر سهم که به شکل سود سهام به هر یک از سهامداران پرداخت می شود را ارزیابی می کند. نسبت بازده سود سهام شرکت اپل طی سالهای 1992 و 1993 به کندی پیش رفته بطوریکه از 1 درصد در سال 1992 به 2/1 درصد در سال 1993 رسیده است. دلیل آن این است که در مقابل کاهش قیمت بازار سهام در سال 1993 نسبت به سال قبل، سود تقسیمی هر سهم (DPS) فرقی نداشته و در هر دو سال به یک مبلغ بوده است. سرمایه گذاران از دو بعد صاحب منافع می شوند 1- سود تقسیمی هر سهم 2- ما به التفاوت بازار سهام نسبت به قیمت آن. از آنجا که بازده سود سهام خیلی پایین می باشد، احتمال دارد این امر موجب شود تا سرمایه گذاران توقع کسب بازده بیشتری از محل افزایش ارزش بازار سهام شرکت اپل نسبت به سود سهام پیدا کنند.
خلاصه تجزیه و تحلیل مالی شرکت کامپیوتری اپل
تجزیه و تحلیل نسبتها به روشنی بیان می کند که شاخصهای نقدینگی، سودآوری، توانایی ایفای تعهدات بلند مدت و وضعیت جریان نقد شرکت اپل در سال 1993 نسبت به سال 1992 کاهش یافته اند.
دلایل عمده و اصلی این افت عبارتند از:
1- کاهش سود ویژه
2- نیاز زیاد به تامین مالی کوتاه مدت که اثر آن در افزایش دارائیهای جاری به ویژه موجودی های کالا مشاهده می شود.
3- کاهش جریانهای نقد عملیاتی
همانطور که در بالا ذکر شد، مدیریت برای جبران کاهش نقدینگی و سودآوری، طرح ها و برنامه ریزی واقعی و محکمی دارد. جالب است ببینیم آیا در سال 1994 این بهبود در وضعیت و ساختار مالی شرکت رخ خواهد داد یا نه؟
بر اساس نسبتهای بازار، به نظر می رسد سرمایه گذاران احتمال موفقیت شرکت اپل را بیش از احتمال شکست آن می دانند.