تاریخ 1396/08/10         ساعت 15:48     گروه خبری منابع فارسی

۷ جمله ی کلیدی استیو جابز که می تواند زندگی شما را متحول سازد. درمدیریت نگرش, کارآفرینی

۷ جمله ی کلیدی استیو جابز که می تواند زندگی شما را متحول سازد.
درمدیریت نگرش, کارآفرینی
از استیو جابز درسهای آموختنی زیادی به جا مانده است . این هفت عبارت کلیدی استیو جابز اما واقعا می تواند زندگی کسی که عمق آنرا درک کند متحول کند.
او آمد .. توجه کردو موفق شد… و عباراتی از خود بجای گذاشت که باید با آنها زندگی کرد:

۱-” من متقاعد شده ام که حدود نیمی از آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان ناموفق جدا می سازد , مداومت بر کار و پشتکار مطلق است.”
همه اذعان دارند سخت کار می کنند. در واقع تقریبا هیچ کس اینگونه نیست. اکثر افرادی که سخت تلاش می کنند با خود فکر می کنند که هیچ کس مثل من نیست. چرا من اینطور سخت کار می کنم ؟ و آنها کار خود را بدون بازگشت ترک می کنند. به همین علت , سخت کارکردن عملا جز یک مفهوم چیزی بیش نیست. و به همین علت است که سخت کار کردن مفهومی است که در آن فرصت های بسیاری نهفته است.
زود از خواب بیدار شوید. تا دیروقت بیدار بمانید . تلفن های بیشتری بزنید. ایمیل های بیشتری بفرستید. بررسی های بیشتری انجام دهید. به یک مشتری کمک کنید تا باری را تخلیه یا باز کند.
منتظر نشوید از شما سوال شود . پیشنهاد دهید. فقط به کارمندان خود نگویید چه انجام دهند بلکه به آنها نشان دهید که چه کار کنند و در کنار آنان کارکنید.
هر زمان که کاری انجام می دهید , به فکر یک کار اضافه برای انجام دادن باشید… بخصوص اگر سایر افراد آن کار اضافه را انجام نمی دهند.
قطعا این کار سختی است. اما همین کار سخت است که شما را از دیگران متمایز می سازد. و با گذشت زمان, این است آنچه که شما را بطرز باورنکردنی موفق می سازد.
۲- ” مسائل مورد علاقه من در زندگی ارزش مادی ندارند. کاملا شفاف است که با ارزش ترین منبعی که همه ما داریم وقت است.”
ضرب الاجل ها و چارچوب های زمانی , پارامتر ها را می سازند اما معمولا نه به روشی خوب . اکثر مردمی که به آنان دو هفته زمان برای تکمیل کاری داده می شود , بطور غریزی برنامه خود را طوری تنظیم می کنند که دقیقا دو هفته برای انجام آن کار زمان لازم دارند حتی اگر اینگونه نباشد.
بنابراین ضرب الاجل ها را فراموش کنید حداقل به عنوان راهی که فعالیت خود را مدیریت کنید. انجام کارها فقط باید به اندازه لازم طول بکشد. . همه امور را تا جایی که می توانید با سرعت و بطورموثر انجام دهید. سپس از وقت اضافه برای انجام سایر امور درست به همان سرعت و کارایی استفاده کنید .
مردم عادی اجازه می دهند تا زمان , اراده آنان را تحت نفوذ قرار دهد , اما برای افراد خاص , اراده آنان است که زمان را تحت نفوذ قرار می دهد.
۳- ” الگوی من در تجارت گروه بیتل ها هستند. آنان ۴ نفر بودند که تمایلات منفی یکدیگر را مورد ارزیابی قرار می دادند و یکدیگر را متعادل می ساختند ….. من کسب و کار را اینگونه می بینم : فعالیت های بزرگ تجاری هرگز بوسیله یک نفر بلکه بوسیله گروهی از افراد انجام می شوند.”
برخی از کارمندانتان شما را دیوانه می کنند. برخی از مشتریانتان نفرت انگیزند. برخی از دوستانتان خودخواه اند و به نظر من احمق و نادانند. دست از اعتراض کردن بردارید . شما آنها را انتخاب کرده اید. اگر اطرافیانتان شما را ناراحت می کنند , آنان مقصر نیستند. این تقصیر شماست. آنان جزئی از زندگی شخصی یا کاری شما هستند چرا که شما آنها را به سوی خود جذب کرده اید و به آنان اجازه دادید بمانند. راجع به مردمی بیندیشید که مایلید با آنها کارکنید. راجع به نوع مشتریانی که از خدمات دهی به آنان لذت می بردید فکر کنید. راجع به دوستانی بیندیشید که مایلید داشته باشید. سپس رویه کاری خود را تغییر دهید تا بتوانید شروع به جذب این افراد کنید. مردم سخت کوش مایلند با مردم سختکوش کار کنند. مردم مهربان دوست دارند با مردم مهربان در تعامل باشند. کارمندان اسنثنایی مایلند تا با مدیران استثنایی کار کنند.
تا جایی که می توانید بهترین باشید و کارکنید تا مردمی در پیرامون خود داشته باشید که حتی بهترند.
۴- ” مواقعی که دست به ابتکار می زنید , اغلب اشتباه می کنید. بهترین راه این است که اشتباهات خود را فورا قبول کنید و به اصلاح سایر نوآوری های خود ادامه دهید.
از سایرین دلیل موفقیت آنها را بپرسید. پاسخ آنها پر از ضمایر شخصی مثل من و به من می باشد. فقط گاهی می شنوید که از لفظ ما استفاده کنند.
سپس از آنان دلیل شکست و عدم موفقیتشان را بپرسید. آنا در اغلب مواقع به دوران کودکی خود اشاره می کنند و بطور غریزی خود را دور نگه میدارند. شبیه کودکی که می گوید: : ” اسباب بازی من شکسته …” بجای اینکه بگوید ” من اسباب بازی خود را شکسته ام ” . آنان اقتصاد را مقصر می دانند . می گوید بازار آماده نبوده و تامین کنندگان آنها قادر به ادامه کار نبودند. آنان شخص دیگر یا چیز دیگر را عامل عدم موفقیت خود می دانند. و با دور کردن خود , از شکست های خود درس نمی گیرند.
بعضی اوقات , چیزی کاملا خارج از کنترل ماست که موجب عدم موفقیتمان می شود. بیشتر مواقع , اگر چه اشتباه از سوی ما بوده ولی اشکالی ندارد. هر انسان موفق به دفعات زیاد شکست خورده است و به همین علت است که اکنون آنان موفق اند.
عدم موفقیت خود را بپذیرید و به آن اقرار کنید , ازآن بیاموزید و ضمن قبول مسئولیت کامل , مطمئن شوید که دفعه بد اوضاع طور دیگری خواهد بود.


۵- ” کار شما بخش بزرگی از زندگی شماست و تنها راه رضایتمندی کامل از زندگی این است که کاری را انجام دهید که به باور دارید کار بزرگی است و تنها راه برای کارهای بزرگ این است که آنچه انجام می دهید را دوست بدارید. اگر هنوز آن را نیافتید , به جستجو ادامه دهید. آرام نگیرید. وقتی آن را بیابید با تمام وجود آن را خواهید فهمید .”
نمی دانید به چه چیز علاقه دارید ؟ مشکلی نیست . چیز جالبی انتخاب کنید. چیزی انتخاب کنید که به لحاظ مالی ماندنی باشد چیزی که مردم بابت انجام یا فراهم کردن آن به شما پول پرداخت کنند.
سپس سخت کار کنید. مهارت های خود را پرورش دهید چه در مدیریت , فروش , خلاقیت و اجرا … و هر مهارتی که در حرفه شما مورد نیاز است. رضایت و خشنودی از پیروزی های کوچک به شما انگیزه ای برای ادامه کار سخت می دهد. پیروزی های کوچک به شما انگیزه می دهد تا مهارت های خود را بیشتر پرورش دهید.
رضایت از دستیابی به یک سطح از موفقیت, شما را برای کسب سایر مهارت ها و درجهت رسیدن به سطوح بعدی موفقیت تشویق می کند.
و یک روز با احساسی باورنکردنی از رضایت از خواب بیدار می شوید چرا که کاری فوق العاده انجام داده اید کاری که آنرا دوست دارید.
۶- ” خلاقیت و نوآوری مرز بین یک رهبرو یک دنباله رو را مشخص می کند.”
اهداف بدون عمل به آنها , هدف نیستند بلکه تاسف و پشیمانی اند.
همه روزه , تردید و عدم قطعیت اکثر مردم را از عمل به یک برنامه باز می مانند. ( ترس از ناشناخته ها و ترس از شکست اغلب مرا متوقف می سازند و ممکن است شما را نیز از حرکت بازدارد).
درمورد اهدافی که داشتید مثل کار یا شغل یا حتی یک کار پاره وقت فکر کنید. با نگاه به گذشته , فکر کنید چند تا ازهدفهای شما با موفقیت روبرو شده است بخصوص اینکه اگر تمام تلاشتان را راستای آن بکار گرفته اید؟ آیا درصد متوسطی ازآنها با موفقیت به اتمام رسیده است؟
تصور من نیز احتمالا همین است… بنابراین به تحلیل و قضاوت و حتی به غریزه خود کمی بیشتر اعتماد کنید. بررسی های شما قطعا همیشه درست نخواهند بود اما اگر دست روی دست گذاشته و اجازه دهید اهداف شما موجب تاسف شوند … همیشه اشتباه خواهید کرد.
۷-” و نکته آخر اینکه , من به اپل برنگشتم که ثروتمند شوم . من در زندگی خود بسیار خوش شانس بوده ام . وقتی ۲۵ سال داشتم ,ارزش شبکه من ۱۰۰ میلیون دلار یا بیشتر بود. بنابراین تصمیم گرفتم که اجازه ندم این موضوع زندگی ام را تباه سازد. راهی وجود ندارد که حتی بتوانید آن همه پول یکجا را خرج کنید و من به ثروت بعنوان عاملی که به فهم و بینش من اعتبار ببخشد نگاه نمی کنم. “
پول اهمیت دارد. پول کارهای زیادی انجام می دهد . ( یکی از مهمترین این کارها این که فرصت انتخاب ایجاد می کند).
اما پس از یک نقطه معین , پول مردم را خوشحال تر نمی سازد. پس از درآمد حدود ۷۵ هزار دلار در سال , پول موجب خوشحالی بیشتر یا کمتر نمی شود. به گزارش منتشر شده از سوی آکادمی ملی علوم: ” درآمد مازاد ۷۵ هزار دلار نیز نه موجب حس شادی است و نه مسیری برای رهایی از استرس و اندوه ” . و در جای دیگر آمده که ” انگیزه مادی گرایی و رضایت از زندگی با هم در ارتباط نیستند .” (و به عبارتی ساده تر : دنبال کردن ثروت و کسب دارایی ,موجب رضایت و خوشحالی کمتر است.)”
بیماری داشتن یک خانه بزرگتر را در نظر بگیرید. شما یک خانه بزرگتر می خواهید. شما به یک خانه بزرگتر نیاز دارید. ( واقعا اینطور نیست اما قطعا شما این حس را دارید .) بنابراین آن را می خرید. زندگی خوب است … تا اینکه چند ماه بعد, حس می کنید خانه بزرگتر شما , اکنون تنها خانه شماست.
چیزهای جدید به چیزهای جدید نرمال تبدیل می شوند.
علت این است که ” چیزها” تنها حس خوشحالی را بصورت انفجاری و آنی ایجاد می کنند. برای شادتر بودن , دنبال چیزهای بسیار نباشید. تجربیات را دنبال کنید.
یک روز , آنچه داشتید را بخاطر نمی آورید اما هرگز آنچه انجام دادید را فراموش نمی کنید.
نویسنده : Jeff Haden – مترجم : مدیران ایران (www.modiriran.ir)