مديريت محتوا
صورت های مالی اساسی(Basic Financial Statements):
 
عبارت از از چهار گزارش مالی شامل:

1- صورت وضعیت مالی یا ترازنامه (Statement of Financial Position) گزارش دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان زمان شرکت در مقطع زمانی مشخص

2- صورت سود وزیان (Profit & Loss Statement) گزارش درآمدها، هزینه ها و سود خالص شرکت در دوره زمانی مشخص

3- صورت تغییر ارزش سهام (Statement of Changes in Equity) گزارش تغییرات ارزش سهام شرکت در دوره زمانی مشخص

4- صورت جریان وجوه نقد (Statement of Cash flows) گزارش جریان نقدینگی در فعالیت های عملیاتی، مالی و سرمایه گذاری شرکت
برای شرکت های بزرگ این گزارش ها عموما با مجموعه ای از یادداشت های توضیحی راجع به آیتم های درج شده در گزارش ها همراه هستند که جزییات بیشتری را از گزارش افشا می کنند. باید توجه داشت که این یادداشت ها اجزاء لاینفک صورت های مالی اساسی هستند.
 
صورت سود و زیان انباشته

در شرکتها، سود خالص در پایان دوره مالی به سرمایه اضافه نمی شود. بعبارتی نتایج حاصل از فعالیتهای عملیاتی تحت عنوان سود یا زیان انباشته، بطور جداگانه در بخش حقوق صاحبان سهام منعکس می گردد. هر نوع اصلاحات بابت عملکرد دوره قبل، پرداخت سود سهام و در نظر گرفتن اندوخته، از محل سود انباشته صورت می پذیرد. صورد سود (زیان) انباشته عموما شامل:

مانده اول دوره، سود یا زیان خالص طی دوره، سود سهام اعلام شده (نقدی و سهمی)، اندوخته های قانونی و احتیاطی و مانده پایان دوره است.
نمونه ای از این صورت در زیر نمایش داده شده است:
 
 
 
ترازنامه: اندازه گیری ارزش دفتری یک واحد تجاری

بر خلاف صورت سود و زیان که نتایج ناشی از عملیات یک واحد تجاری را برای طول دوره ای نظیر یک سال گزارش می کند، ترازنامه تصویری از وضعیت مالی یک واحد تجاری در یک مقطع زمانی معین ارائه می نماید. وقتی صحبت از وضعیت مالی یک واحد تجاری می شود، منظور داراییها، بدهیها و سرمایه (حقوق صاحبان سهام) آن واحد تجاری است. بدین ترتیب می توان ترازنامه را در شکل ساده خود به صورت فرمول زیر که معروف به معادله ترازنامه یا معادله اصلی حسابداری است، نشان داد: 💢دارائیها= بدهیها+ حقوق صاحبان سرمایه( حقوق صاحبان سهام)

دارائیها بیانگر منابعی هستند که در مالکیت یا کنترل یک واحد تجاری می باشند در صورتیکه بدهیها و حقوق صاحبان سرمایه، اشاره بر نحوه تامین مالی این منابع دارند.

شکل ارائه شده، عناصر اصلی یک ترازنامه را نشان می دهد. در سمت راست، فهرستی از متداولترین انواع دارائیها و در سمت چپ فهرستی از رایج ترین منابع مختلف تامین مالی (بدهیها و حقوق صاحبان سرمایه) که یک واحد تجاری می تواند برای تامین مالی دارائیهایش بکار گیرد، را مشاهده می کنید.
 
 
 
 
انواع دارائیها:

1- دارائیهای جاری
2- دارائیهای ثابت
3- سایر دارائیها

این طبقه بندی، یکی از متداولترین طبقه بندی عناصر ترازنامه است. در ترازنامه معمولا دارائیها بر حسب قدرت نقدینگی (مدت زمان لازم جهت تبدیل به وجه نقد شدن در چرخه عادی عملیات) فهرست می شوند. به همین جهت دارائیهای جاری قبل از دارائیهای ثابت و سایر دارائیها قرار گرفته اند زیرا انتظار می رود دارائیهای جاری به استثنای وجوه نقد، ظرف مدت 12 ماه به وجه نقد تبدیل شوند. البته قدرت نقدینگی هر یک از اقلام دارائیهای جاری نیز با یکدیگر فرق می کند بطوریکه زمان تبدیل حسابهای دریافتنی به وجه نقد به اندازه موجودی کالا به طول نمی انجامد.

1- دارائیهای جاری
دارائیهای جاری که گاهی اوقات سرمایه در گردش ناخالص نامیده می شود، شامل دارائیهایی است که نسبتا نقد هستند یعنی دارائیهای که نقد می باشند یا دارایی هایی که انتظار می رود، طی یکسال یا یک چرخه عملیاتی (تبدیل وجه نقد به موجودی کالا، فروش موجودی کالا و ایجاد مطالبات، وصول مطالبات و دریافت مجدد وجه نقد)، هر کدام که بیشتر است، به وجه نقد تبدیل شوند، بفروش برسند یا مصرف گردند.
در ترازنامه دارایی های جاری به ترتیب نقدینگی ارائه می شوند. اساسا دارایی های جاری شامل:

وجه نقد:
هر واحد تجاری باید برای عملیات جاری خود، وجه نقد لازم در اختیار داشته باشد. بعلت عدم برابری جریان های ورودی وجه نقد (دریافتهای وجه نقد) و جریانهای خروجی وجه نقد (پرداختهای یا مصارف وجه نقد)، محلی برای انباشت وجه نقد نظیر: صندوق، بانک و ...لازم است. مقدار مانده وجه نقد نه تنها بواسطه حجم فروشها بلکه از روی پیش بینی دریافتها و پرداختهای وجه نقد تعیین می شود.

اسناد و حسابهای دریافتنی تجاری:
این قلم نشان دهنده تعهد دریافت وجه نقد از مشتریانی که کالاها یا خدمات را از واحد تجاری نسیه یا در قبال ارائه سفته یا برات تجاری خریداری کرده اند، می باشد.
سرمایه گذاری های کوتاه مدت:
اوراق بدهی و سهامی که یک واحد تجاری با هدف فروش در آینده نزدیک خریداری می کند و می خواهد از سود ناشی از تفاوت قیمت اسمی و بازار اوراق بهره مند گردد.
❇موجودی کالا:
موجودی کالا بر حسب نوع واحد تجاری (خدماتی، بازرگانی و تولیدی) متفاوت است. در واحدهای خدماتی عمدتا موجودی ملزومات به جای موجودی کالا استفاده می شود. ملزومات اقلامی هستند که انتظار می رود ظرف یکسال در جهت کسب درآمد به مصرف برسند. در واحدهای بازرگانی، موجودی کالا متشکل از کالای ساخته و آماده برای فروش است.
در واحدهای تولیدی موجودی کالا شامل مواد خام، کالای در جریان ساخت و کالای ساخته شده (محصول نهایی) است که توسط واحد تجاری بمنظور تولید و فروش نهایی نگهداری می شوند.
❇پیش پرداخت هزینه ها:
پیش پرداخت هزینه ها، مخارجی هستند که برای کسب منافع (معمولا خدمات) ظرف یکسال یا یک چرخه عملیاتی هر کدام بیشتر است، صرف می شوند. به عنوان مثال ممکن است حق بیمه ها قبل از آغاز دوره پوشش بیمه بطور یکجا پرداخت شوند و یا اجاره یکساله محل فعالیت یک واحد تجاری نقدا در ابتدای قرارداد پرداخت گردد. از این رو این نوع پیش پرداختهای نقدی در ترازنامه تحت عنوان پیش پرداخت و جزو یکی از اقلام دارایی های جاری ثبت و بموازات استفاده از آنها، بعنوان یک هزینه در صورت سود و زیان نمایش داده می شوند.
 
دارایی ثابت
دارایی ثابت به دارایی مشهودی که در واحد تجاری مورد استفاده قرار می‌گیرد و دارای ماهیتی دائمی یا نسبتاً ثابت است، گفته می‌شود. دارایی‌های مذکور، به استثنای زمین به مرور فرسوده یا در اثر گذشت زمان غیر قابل استفاده می‌شوند. در این صورت اصطلاحاً گفته می‌شود که دارایی‌ها مستهلک شده‌اند.

سایر دارائی ها:
در طبقه بندی دارائیها به سه گروه جاری، ثابت و سایر، تمام دارایی هایی که نه جزو دارایی های جاری و نه جزو دارایی های ثابت هستند، بعنوان سایر دارائیها قلمداد می گردند. بعنوان مثال حق اختراع، حق چاپ و سر قفلی که از دارائیهای نامشهود بشمار می روند، در این گروه قرار می گیرند.
نحوه گزارش ریالی دارائیها
برای گزارش مبلغ دارائیهایی که به شرح فوق توصیف شد، روش معمول و عرف گزارش آنها بر مبنای بهای تمام شده تاریخی است. از اینرو، ترازنامه بیانگر ارزش بازار یک واحد تجاری نیست. بعبارتی ترازنامه ارزش دفتری یک واحد تجاری را گزارش می کند. تعیین ارزش بازار یک واحد تجاری، مبحثی جدا است.

🔶انواع تامین مالی (بدهیها و حقوق صاحبان سرمایه)

اینک به معرفی سمت چپ یک ترازنامه تحت عنوان بدهیها و حقوق صاحبان سرمایه می پردازیم. این گروه بیانگر نحوه تامین مالی دارائیهای یک واحد تجاری است. تامین مالی از دو منبع اصلی صورت می گیرد:
1- بدهی ها
۲- حقوق صاحبان سرمایه
بدهی، تعهداتی است که در اثر معاملات گذشته برای یک واحد تجاری بوجود آمده است و باید در یک تاریخ از پیش تعیین شده، تسویه گردند. گاهی اوقات بدهی را سرمایه از نوع بدهی می نامند. در واقع سرمایه از نوع بدهی، نوعی تامین مالی است که توسط بستانکاران انجام می گیرد. بدهی به دو بخش کلی تقسیم می شود:
الف- بدهی کوتاه مدت یا جاری
ب- بدهی بلند مدت یا غیر جاری

🔶بدهی کوتاه مدت یا جاری:
تعهداتی هستند که بصورتی معقول انتظار می رود از طریق به مصرف رساندن دارایی های جاری یا ایجاد اقلام جدیدی از بدهی های جاری ظرف یکسال یا یک چرخه عملیاتی هر کدام بیشتر باشد،پرداخت و تسویه شوند.
اسناد و حسابهای پرداختنی تجاری، اسناد پرداختنی کوتاه مدت،سایر پرداختیها، هزینه های معوق، پیش دریافتها،تسهیلات بانکی کوتاه مدت
🔹اسناد و حسابهای پرداختنی تجاری:
بیانگر بدهی شرکت بابت خرید کالا یا خدمات بطور نسیه یا در قبال ارائه سفته و یا برات تجاری است.در خریدهای نسیه معمولا کالا یا خدمات ٣٠ تا ٩٠ روز قبل از پرداخت وجه کالا یا خدمات خریداری شده، دریافت می شود. بعبارتی فروشنده کالا یا ارائه کننده خدمات،مهلتی برای باز پرداخت وجه آنها(مهلت اعتباری) به خریدار می دهد.
این نحوه عمل را اصطلاحا تجارت اعتباری یا خرید اعتباری می نامند.
🔶اسناد پرداختنی کوتاه مدت:
بیانگر مبالغی است که از یک بانک یا سایر موسسات مالی قرض گرفته شده است و در مقابل سفته تجاری از سوی شرکت ارائه گردیده است که ظرف مدت یک سال سررسید شده و قابل باز پرداخت است.
🔹سایر پرداختنی ها:
شامل بهره پرداختنی، مالیات بر درآمد پرداختنی است که جزو بدهی ها بوده و ظرف مدت یکسال سررسید شده و پرداخت می شوند.
🔶هزینه های معوق:
بدهی های کوتاه مدتی هستند که در جریان عملیات شرکت رخ داده و تحقق می یابند اما وجه آنها در زمان وقوع پرداخت نمی گردد. بعنوان نمونه، ممکن است علیرغم انجام کار توسط کارمندان، دستمزد یا حقوق برخی از آنها تا هفته یا ماه بعد پرداخت نشود( مثلا بعلت اعزام به مرخصی) در این صورت این مبالغ تحت عنوان دستمزد یا حقوق پرداختنی(معوق) به عنوان یک قلم بدهی شرکت به کارمندان ثبت می شوند.
🔹پیش دریافتها:
شامل پیش دریافتهای نقدی است که در مقابل آن شرکت تعهد می کند کالاهایی را در آینده تحویل دهد یا خدماتی را به انجام برساند. مانند: پیش دریافت اجاره یا پیش دریافت حق اشتراک یا آبونمان.
بیانگر مبالغی است که از یک بانک یا سایر موسسات مالی قرض گرفته شده است و در مقابل سفته تجاری از سوی شرکت ارائه گردیده است که ظرف مدت یک سال سررسید شده و قابل باز پرداخت است.
🔶سایر پرداختنی ها:
شامل بهره پرداختنی، مالیات بر درآمد پرداختنی است که جزو بدهی ها بوده و ظرف مدت یکسال سررسید شده و پرداخت می شوند.
🔹هزینه های معوق:
بدهی های کوتاه مدتی هستند که در جریان عملیات شرکت رخ داده و تحقق می یابند اما وجه آنها در زمان وقوع پرداخت نمی گردد. بعنوان نمونه، ممکن است علیرغم انجام کار توسط کارمندان، دستمزد یا حقوق برخی از آنها تا هفته یا ماه بعد پرداخت نشود( مثلا بعلت اعزام به مرخصی) در این صورت این مبالغ تحت عنوان دستمزد یا حقوق پرداختنی(معوق) به عنوان یک قلم بدهی شرکت به کارمندان ثبت می شوند.
🔶پیش دریافتها:
شامل پیش دریافتهای نقدی است که در مقابل آن شرکت تعهد می کند کالاهایی را در آینده تحویل دهد یا خدماتی را به انجام برساند. مانند: پیش دریافت اجاره یا پیش دریافت حق اشتراک یا آبونمان.
بیانگر مبالغی است که از یک بانک یا سایر موسسات مالی قرض گرفته شده است و در مقابل سفته تضمینی و یا وثایقی نظیر آن (یا بعضا در مقابل رهن املاک) از سوی شرکت ارائه شده است که ظرف مدت یکسال سرسید شده و قابل بازپرداخت است.
🔹بدهی بلندمدت یا غیر جاری:
بدهی بلند مدت معمولا شامل وام هایی است که از طرف بانکها یا سایر موسسات مالی برای مدت بیش از ١٢ ماه در اختیار شرکت قرار می گیرد. بعنوان مثال ممکن است شرکت وامی را جهت خرید یک دارایی بلند مدت نظیر ساختمان یا تجهیزات برای مدت ٥ سال یا بیشتر دریافت کند. این بدهی یک بدهی بلندمدت تلقی می شود معمولا محل مصرف بدهی های بلند مدت در دارایی های بلندمدت است. اوراق قرضه صادره توسط شرکتها و اسناد و حسابهای پرداختی با سررسید بیش از یک سال نیز در این طبقه قرار می گیرند.
 
🔶تسهیلات بانکی کوتاه مدت (یا وام های کوتاه مدت):
بیانگر مبالغی است که از یک بانک یا سایر موسسات مالی قرض گرفته شده است و در مقابل سفته تضمینی و یا وثایقی نظیر آن (یا بعضا در مقابل رهن املاک) از سوی شرکت ارائه شده است که ظرف مدت یکسال سرسید شده و قابل بازپرداخت است.
 
 
 
 
حقوق صاحبان سهام (Owner equity)
 
‎حقوق صاحبان سهام معرف علایق سهام‌داران و صاحبان اصلی شرکت، نسبت به خالص دارایی‌های شرکت است. حقوق صاحبان سهام، باقیمانده منافع مالکین شرکت را در دارایی‌های شرکت، که پس از کسر بدهی‌های آن شرکت، بدست آمده است، نشان می‌دهد.
‎در یک شرکت سهامی، حقوق صاحبان سهام مواردی چون: سود و زیان انباشته، سرمایه و اندوخته‌های شرکت را شامل می‌شود.
‎💢سرمایه (capital)
‎سرمایه به زبان ساده آورده صاحبان سهام (شرکا) جهت تشکیل شرکت می‌باشد؛ که این آورده می‌تواند بصورت وجه نقد یا اموال و اثاثه و ماشین آلات و ... باشد.
‎سرمایه، بدهی موجودیت اقتصادی (واحد تجاری) به صاحبان آن است. به عبارتی ساده سرمایه عبارت از حق یا حقوق مالی مالک یا مالکین نسبت به دارایی های هر واحد اقتصادی می‌باشد.
‎💢اندوخته ها (reserves)
‎اندوخته ها عبارتند از بخشی از سود واحد تجاری که بر اساس الزامات قانونی یا تصمیم مجمع عمومی صاحبان سهام و به لحاظ حمایت از منافع بستانکاران و اعتبار دهندگان و یا ایجاد منابع لازم برای طرح های توسعه آتی در نظر گرفته می شود و در طول دوره محدودیت قابل توزیع بین سهامداران نمی باشد.
‎در شرکت ممکن است اندوخته های مختلفی مانند اندوخته قانونی، اندوخته احتیاطی، اندوخته طرح و توسعه، و ...) وجود داشته باشد
‎💢اندوخته قانونی (Legal reserve)
‎طبق ماده 140 اصلاحیه قانون تجارت، یک بیستم سود خالص هر سال باید به عنوان اندوخته قانونی در نظر گرفته شود . ازطرف دیگر، طبق ماده 238 همان اصلاحیه، مبنای محاسبه اندوخته قانونی، سود خالص پس از وضع زیان های وارده در سال های قبل تعیین شده است. بنابراین، در شرایطی که شرکت زیان انباشته (سنواتی ) دارد، تنها ، رقم سود خالص سال جاری نباید مبنای محاسبه اندوخته قانونی قرار گیرد بلکه لازم است جمع زیان سنواتی از رقم سود خالص سال جاری کسر و یک بیستم مازاد محاسبه و به عنوان اندوخته قانونی در نظر گرفته شود .
‎اندوخته قانونی طبق قانون تجارت باید هر ساله یک بیستم معادل 5% سود شرکت جهت اندوخته قانونی ذخیره شود تا به 10% سرمایه برسد و این اندوخته اجباری است.
‎💢اندوخته احتیاطی(General Contingency reserve)
‎اندوخته احتیاطی برای تقویت بنیه مالی موسسه جهت مقابله در برابر زیان های احتمالی یا استثنایی آتی منظور می گردد. اصولاً اندوخته احتیاطی بر خلاف اندوخته قانونی الزامی نیست و به همین جهت نرخ یا مبلغ این اندوخته در اساسنامه یا در مجمع عمومی صاحبان سهام تعیین می گردد و به همین اعتبار لازم الاجرا می باشد.
‎💢اندوخته طرح و توسعه(Development and plan reserve)
‎مدیریت موسسه ممکن است بخشی از سود انباشته را برای توسعه و انجام پروژه ها آتی در نظر بگیرد. این اندوخته از نوع اختیاری می باشد. این نوع اندوخته ها اگر با مجوز وزارت صنایع انجام شود از معافیتهای مالیاتی نیز برخوردار می گردند و در اصطلاح یک نوع اندوخته سرمایه ای است.
‎💢سود (زیان) انباشته Retained (loss) earnings
‎در حسابداری، به مبلغی از سودها (یا زیان های) یک شرکت سهامی ، که به صورت سود (یا زیان) سهام، به سهام‌داران پرداخت (یا با آنها تسویه) نشده و در حسابی انباشته شده را سود (زیان) انباشته می گویند. سود انباشته در سمت چپ ترازنامه و زیر ستون حقوق صاحبان سهام ثبت می‌شود.
 🔶صورت جریان وجوه نقد: cash flow statement
در حسابداری مالی به یک صورت مالی که حاوی گزارش جریان نقدینگی در فعالیت‌های عملیاتی، مالی و سرمایه‌گذاری ترازنامه یک شرکت است، اطلاق می‌گردد.برای شرکت‌های بزرگ این گزارش‌ها عموما با مجموعه‌ای از یادداشت‌های توضیحی راجع به آیتم‌های درج شده در گزارش‌ها همراه هستند، که جزییات بیشتری را از گزارش افشا می‌کنند. این یادداشت‌ها اجزاء جدا نشدنی صورت‌های مالی اساسی می‌باشند.
 حقوق صاحبان سهام (Owner equity)
‎حقوق صاحبان سهام معرف علایق سهام‌داران و صاحبان اصلی شرکت، نسبت به خالص دارایی‌های شرکت است. حقوق صاحبان سهام، باقیمانده منافع مالکین شرکت را در دارایی‌های شرکت، که پس از کسر بدهی‌های آن شرکت، بدست آمده است، نشان می‌دهد.
‎در یک شرکت سهامی، حقوق صاحبان سهام مواردی چون: سود و زیان انباشته، سرمایه و اندوخته‌های شرکت را شامل می‌شود.
‎💢سرمایه (capital)
‎سرمایه به زبان ساده آورده صاحبان سهام (شرکا) جهت تشکیل شرکت می‌باشد؛ که این آورده می‌تواند بصورت وجه نقد یا اموال و اثاثه و ماشین آلات و ... باشد.
‎سرمایه، بدهی موجودیت اقتصادی (واحد تجاری) به صاحبان آن است. به عبارتی ساده سرمایه عبارت از حق یا حقوق مالی مالک یا مالکین نسبت به دارایی های هر واحد اقتصادی می‌باشد.
‎💢اندوخته ها (reserves)
‎اندوخته ها عبارتند از بخشی از سود واحد تجاری که بر اساس الزامات قانونی یا تصمیم مجمع عمومی صاحبان سهام و به لحاظ حمایت از منافع بستانکاران و اعتبار دهندگان و یا ایجاد منابع لازم برای طرح های توسعه آتی در نظر گرفته می شود و در طول دوره محدودیت قابل توزیع بین سهامداران نمی باشد.
‎در شرکت ممکن است اندوخته های مختلفی مانند اندوخته قانونی، اندوخته احتیاطی، اندوخته طرح و توسعه، و ...) وجود داشته باشد
‎💢اندوخته قانونی (Legal reserve)
‎طبق ماده 140 اصلاحیه قانون تجارت، یک بیستم سود خالص هر سال باید به عنوان اندوخته قانونی در نظر گرفته شود . ازطرف دیگر، طبق ماده 238 همان اصلاحیه، مبنای محاسبه اندوخته قانونی، سود خالص پس از وضع زیان های وارده در سال های قبل تعیین شده است. بنابراین، در شرایطی که شرکت زیان انباشته (سنواتی ) دارد، تنها ، رقم سود خالص سال جاری نباید مبنای محاسبه اندوخته قانونی قرار گیرد بلکه لازم است جمع زیان سنواتی از رقم سود خالص سال جاری کسر و یک بیستم مازاد محاسبه و به عنوان اندوخته قانونی در نظر گرفته شود .
‎اندوخته قانونی طبق قانون تجارت باید هر ساله یک بیستم معادل 5% سود شرکت جهت اندوخته قانونی ذخیره شود تا به 10% سرمایه برسد و این اندوخته اجباری است.
‎💢اندوخته احتیاطی(General Contingency reserve)
‎اندوخته احتیاطی برای تقویت بنیه مالی موسسه جهت مقابله در برابر زیان های احتمالی یا استثنایی آتی منظور می گردد. اصولاً اندوخته احتیاطی بر خلاف اندوخته قانونی الزامی نیست و به همین جهت نرخ یا مبلغ این اندوخته در اساسنامه یا در مجمع عمومی صاحبان سهام تعیین می گردد و به همین اعتبار لازم الاجرا می باشد.
‎💢اندوخته طرح و توسعه(Development and plan reserve)
‎مدیریت موسسه ممکن است بخشی از سود انباشته را برای توسعه و انجام پروژه ها آتی در نظر بگیرد. این اندوخته از نوع اختیاری می باشد. این نوع اندوخته ها اگر با مجوز وزارت صنایع انجام شود از معافیتهای مالیاتی نیز برخوردار می گردند و در اصطلاح یک نوع اندوخته سرمایه ای است.
‎💢سود (زیان) انباشته Retained (loss) earnings
‎در حسابداری، به مبلغی از سودها (یا زیان های) یک شرکت سهامی ، که به صورت سود (یا زیان) سهام، به سهام‌داران پرداخت (یا با آنها تسویه) نشده و در حسابی انباشته شده را سود (زیان) انباشته می گویند. سود انباشته در سمت چپ ترازنامه و زیر ستون حقوق صاحبان سهام ثبت می‌شود.

مزایای داخلی و خارجی صورت جریان وجوه نقد
صورت جریان وجوه نقد به لحاظ داخلی برای مدیریت و به لحاظ خارجی برای سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان سودمند است. مدیریت از این صورت برای ارزیابی و برآورد نقدینگی موسسه، تعیین سیاست های تقسیم سود سهام و ارزیابی اثرات ناشی از تصمیمات مهم و سیاست گذاری در سرمایه گذاریها و نحوه تامین مالی، استفاده می نماید. بعنوان مثال این صورت به مدیریت در پاسخ به سوالات زیر کمک می کند:
1- آیا برای پرداخت بدهی های جاری، اخذ وام کوتاه مدت ضروری است؟
2- آیا واحد تجاری به میزان کافی وجه نقد برای اهداف سرمایه گذاری در اختیار دارد؟
3- آیا واحد تجاری به میزان کافی وجه نقد برای واریز بدهی های خود دارد؟
4- با توجه به میزان وجه نقد، آیا تغییر در سیاست تقسیم سود (افزایش یا کاهش سود سهام) ضروری است؟
سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان برای ارزیابی توانایی شرکت در مدیریت جریان های نقد (نقدینگی)، ایجاد جریان های نقد مثبت در آینده، پرداخت بدهی ها، پرداخت سود سهام و بهره و پیش بینی نیازهایش برای تامین مالی اضافی،صورت جریان وجوه نقد را سودمند می دانند.
بستانکاران به صورتی دقیق صورت جریان نقدی را بررسی می کنند، زیرا آنها نگران پرداخت های شرکت هستند. آنها در بررسی صورت جریان نقدی نخست به خالص جریان نقد حاصل از فعالیت های عملیاتی توجه می کنند. مبلغ قابل توجه خالص جریان های نقدی حاصل از عملیات نشان می دهد که شرکت می تواند از فعالیت های عملیاتی در درون شرکت مقدار کافی پول نقد تامین نماید و صورت حساب های خود را بپردازد، بدون اینکه ناگزیر باشد اقدام به گرفتن وام نماید. بر عکس، کم بودن یا منفی بودن مبلغ خالص جریان نقدی حاصل از عملیات بیانگر این است که شرکت نمی تواند در درون شرکت از محل عملیات وجه نقد کافی فراهم کند، بنابراین برای تامین پول نقد اضافی یا مورد نیاز یا باید وام بگیرد یا این که سهام منتشر کند.
محتوا و شکل صورت جریان وجوه نقد
دریافت ها و پرداهت های نقدی در طی یک دوره را در صورت جریان وجوه نقد به سه فعالیت مختلف شامل فعالیت های عملیاتی، سرمایه گذاری و تامین مالی طبقه بندی می کنند. تعریف خلاصه این طبقه بندی به شرح زیر است:
1- فعالیت های عملیاتی شامل اثرات نقدی معاملاتی می شود که در محاسبه سود خالص دخالت دارند.
2- فعالیت های سرمایه گذاری شامل وام دادن و وصول آن و خرید یا فروش سرمایه گذاری در اوراق بهادار (سهام، بدهی)، اموال، ماشین آلات و تجهیزات است.
3- فعالیت های تامین مالی شامل اقلامی از بدهی ها و حقوق صاحبان سهام است و شامل (الف) تامین منابع از مالکان و پرداخت بازده سرمایه گذاری آنان و (ب) قرض کردن پول از اعتبار دهندگان و بازپرداخت اصل مبالغ قرض گرفته شده می باشد.
 
لازم به ذکر است طبق استانداردهای حسابداری ایران صورت جریان وجوه نقد شامل پنج طبقه:
 
1- فعالیت های عملیاتی
2- مالیات بر درآمد
3- بازده سرمایه گذاری ها و سود پرداختی بابت تامین مالی
4- فعالیت های سرمایه گذاری
5- فعالیت های تامین مالی می باشد.
فعالیتهای عملیاتی:
همانطور که بیان شد فعالیتهای عملیاتی شامل اثرات نقدی معاملاتی می شود که در محاسبه سود خالص دخالت دارند. هر یک از طبقات صورت جریان وجوه نقد شامل هر دو جریان ورودی وجه نقد و جریان خروجی وجه نقد هستند. در فعالیتهای عملیاتی می توان بعنوان نمونه از جریان ورودی وجه نقد به دریافتهای نقدی از مشتریان بابت خدمات ارائه شده و کالای فروش رفته، سود سهام نقدی و بهره دریافتی بطور نقد بابت سرمایه گذاریها و وامهای پرداختی، فروش نقدی اوراق بهادار تجاری (سرمایه گذاری کوتاه مدت) و ... اشاره کرد. نمونه هایی از جریان خروجی وجه نقد در این طبقه نیز عبارتند از: پرداخت های نقدی بابت خرید کالاها و خدمات، حقوق و دستمزد، بهره، مالیات و خرید نقدی اوراق بهادار تجاری (سرمایه گذاری های کوتاه مدت)
حاصل محاسبات جریان های ورودی و خروجی وجه نقد در این طبقه، سود ویژه بر مبنای تعهدی را به سود ویژه بر مبنای نقدی تغییر می دهد. 
🔶فعالیتهای سرمایه گذاری:
جریان ورودی وجه نقد فعالیتعای سرمایه گذاری شامل اقلامی نظیر: فروش نقدی دارائیهای بلند مدت، فروش نقدی اوراق قرضه و سهام سایر شرکتها (سرمایه گذاری بلند مدت) وصول نقدی وام از سایر اشخاص و جریان خروجی وجه نقد در این طبقه شامل اقلامی نظیر: خرید نقدی دارائیهای بلند مدت، خرید نقدی اوراق قرضه و سهام سایر شرکتها (سرمایه گذاری بلند مدت) و پرداخت نقدی وام به سایر اشخاص می باشند. 
🔶فعالیتهای تامین مالی:
این فعالیتهای شامل
الف) اخذ منابع از سهامداران و بازگشت منابع به آنها و پرداخت بازده سرمایه به سهامداران (سود سهام)
ب) اخذ منابع از اعتبار دهندگان و بازپرداخت اصل مبالغ وامهای دریافتی، می باشند. جریان ورودی وجه نقد مشمول عایدات (دریافتی نقدی) از محل صدور سهام و دریافت وامهای کوتاه و بلند مدت بوده و جریان خروجی وجه نقد شامل بازپرداخت نقدی وامها و پرداختهای نقدی به سهامداران بابت سود سهام است. معاملات سهام خزانه بعنوان فعالیتهای تامین مالی در نظر گرفته می شوند.
توجه: بازپرداخت حسابهای پرداختنی یا بدهیهای معوق نظیر مالیات پرداختنی، حقوق پرداختنی و ... بعنوان باز پرداخت وام در فعالیتهای تامین مالی، لحاظ نمی شوند. این اقلام تحت عنوان جریان خروجی وجه نقد در فعالیتهای عملیاتی طبقه بندی می شوند.
 
معاملات تامین مالی و سرمایه گذاری غیر نقدی (مبادلات غیر نقدی):
معمولا معاملات غیر نقدی تامین مالی و سرمایه گذاری شامل دارائیهای بلند مدت، بدهیهای بلند مدت و حقوق صاحبان سهام نظیر: تعویض یک دارایی بلند مدت با یک بدهی بلند مدت و یا تسویه یک بدهی در مقابل صدور برگ سهام سرمایه، می باشند.
این نوع معاملات بیانگر انجام فعالیتهای سرمایه گذاری و تامین مالی بدون اثرات نقدی هستند. با این وجود از آنجا که یکی از اهداف صورت جریان وجوه نقد نمایش فعالیتهای سرمایه گذاری و تامین مالی بوده و این معاملات قطعا بر جریان های نقد واحد تجاری در آینده، تاثیر گذار خواهند بود، لذا می بایست بر اساس استاندارهای حسابداری این اقلام در بخشی جداگانه در انتهای صورت جریان وجوه نقد گزارش و افشا گردند.
ارزش صورت جریان وجوه نقد در این است که به استفاده کنندگان کمک می کند نقدینگی، توان پرداخت بدهی ها و انعطاف پذیری مالی شرکت را ارزیابی کنند. مقصود از نقدینگی «نزدیک به نقد بودن» دارایی ها و بدهی هاست.
مقصود از توان پرداخت بدهی ها توان شرکت در بازپرداخت بدهی ها در سررسید می باشد. و مقصود از انعطاف پذیری مالی توان شرکت در نشان دادن واکنش مناسب و
 
.تطبیق وضعیت در مواجهه با مشکلات مالی و نیازها و فرصتهای غیر منتظره می باشد
 
 
 
 
اهداف تجزیه و تحلیل صورتهای مالی🔹
تجزیه و تحلیل صورتهای مالی شامل تمام تکنیک هایی است که استفاده کنندگان از صورتهای مالی به منظور بیان اهمیت روابط موجود در صورتهای مالی از آنها استفاده می نمایند. منظور از صورتهای مالی، ترازنامه، صورت سود و زیان، سود و زیان انباشته و صورت جریان وجوه نقد می باشد.
استفاده کنندگان از صورتهای مالی به دو طبقه عمده تقسیم می شوند:
1- استفاده کنندگان داخلی
2- استفاده کنندگان خارجی
یکی از اصلی ترین استفاده کنندگان داخلی از صورتهای مالی، مدیریت می باشد. از آنجا که مدیران اداره یک شرکت را عهده دار هستند می باید اطلاعات داخلی و عمیق تری از عملیات در اختیار داشته باشند. از اینرو به منظور تهیه اطلاعات مورد نیاز مدیریت، تکنیک هایی وجود دارد که موضوع بحث حسابداری مدیریت می باشد. در این مبحث، تمرکز اصلی بر روی استفاده کنندگان خارجی از صورتهای مالی است که پیرامون تکنیک های مورد استفاده آنان برای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی صحبت خواهیم کرد. دو گروه عمده از استفاده کنندگان خارجی، اعتبار دهندگان و سرمایه گذاران هستند.
✨اعتبار دهندگان در قالب حسابها و اسناد تجاری یا اوراق قرضه به موسسات وام می دهند و معمولا علاوه بر اصل پول خود، بهره ای نیز دریافت می کنند. این گروه انتظار دارند مطابق با شرایط قرارداد مطالباتشان در موعد مقرر به آنها باز پرداخت شود.
سرمایه گذاران سهام سرمایه مؤسسات را خریداری می کنند و به دنبال آن امیدوارند با دریافت سود سهام و بهره مندی از افزایش قیمت بازار سهام منافعی کسب نمایند.
اعتباردهندگان و سرمایه گذاران دو گروه اصلی از استفاده کنندگان خارجی صورتهای مالی می باشند که هر دو گروه با ریسکهایی مواجه هستند. ریسکی که متوجه اعتبار دهندگان می باشد عبارت از احتمال عدم توانایی بدهکار در بازپرداخت وام و اعتبار دریافتی است و ریسکی که سرمایه گذاران با آن روبرو هستند احتمال کاهش یا عدم دریافت سود سهام و کاهش قیمت بازار سهام است. بنابراین موضوع و هدف برای هر دو گروه، کسب بازده مناسب برای پوشش این ریسکها می باشد. به طور کلی در قبال ریسک بیشتر، بازده بیشتری مورد انتظار است. احتمال دارد هر کسی که وام و اعتباری می دهد یا سرمایه گذاری می کند نتیجه نامطلوبی عایدش شود یا به عبارتی با ریسکهای مربوط به خود مواجه گردد. از این رو بیشتر اعتباردهندگان و سرمایه گذاران سعی می کنند وجوه نقد خود را در یک سبد سرمایه گذاری (مواجه گردد. از این رو بیشتر اعتباردهندگان و سرمایه گذاران سعی می کنند وجوه نقد خود را در یک سبد سرمایه گذاری (Portfolio) یا گروهی از وامها و سرمایه گذاریها قرار دهند. سبد سرمایه گذاری این امکان را برای آنها فراهم می کند تا ریسک و بازده خود را به حد متوسط برسانند. با این وجود یک سبد سرمایه گذاری از وامها و سهام سرمایه هایی تشکیل می شود که می بایست به طور منفرد و مجزا روی آنها تصمیم گرفت. برای اخذ این تصمیمات منفرد و مجزا، تجزیه و تحلیل صورتهای مالی بسیار مفید است.
اهداف اصلی اعتبار دهندگان و سرمایه گذاران از تجزیه و تحلیل صورتهای مالی عبارتند از:
1- ارزیابی و قضاوت درباره عملیات اجرایی گذشته و وضعیت جاری.
2- ارزیابی و قضاوت درباره پتانسیل آینده (امکانات بالقوه) و ریسک مرتبط با آن.
ارزیابی عملیات گذشته و وضعیت جاری
غالبا نتایج عملیات گذشته شاخص خوبی برای پیش بینی عملیات آینده است. بنابراین یک سرمایه گذار یا اعتبار دهنده به روند گذشته فروشها، هزینه ها، سود ویژه، جریان نقد و بازده سرمایه گذاری نگاه می کند. این نگاه نه تنها وسیله ای برا قضاوت درباره عملکرد گذشته مدیریت است بلکه به عنوان شاخصی برای تایید امکان پذیر بودن عملیات آینده به شماره می رود. بدین معنا که نشان می دهد تحقق برنامه های عملیاتی آینده تا چه حد امکان پذیر خواهد بود. بعلاوه تجزیه و تحلیل وضعیت جاری بعنوان مثال بیان می کند که موسسه مالک چه دارائیهایی است و چه بدهی هایی را باید پرداخت نماید. همچنین این تجزیه و تحلیل مشخص می کند که وضعیت نقدینگی موسسه چگونه است، یک شرکت چه مقدار بدهی نسبت به حقوق صاحبان سهام دارد و موجودی مواد و کالا و دریافتنی ها (حساب و اسناد دریافتنی) به چه مقدار معقول وجود دارند.
به منظور دستیابی به دومین هدف کلی تجزیه و تحلیل مالی، آگاهی از عملیات گذشته و وضعیت جاری یک شرکت اهمیت فراوانی دارد.
 
استاندارهای مقایسه در تجزیه و تحلیل صورتهای مالی
در تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، تصمیم گیرندگان به روابط موجود در صورتهای مالی پی خواهند برد. حال آنها باید درباره مطلوب یا غیرمطلوب بودن ارتباطی که یافته اند، قضاوت کنند. بدین منظور غالبا سه استاندار مقایسه مورد استفاده قرار می گیرد. این استاندارها عبارتند از:
1- معیارهای تجربی RULE_OF_THUMB MEASURES
2- عملیات گذشته شرکت PAST PERFORMANCE OF THE COMPANY
3- استاندارهای صنعت INDUSTRY NORMS
معیارهای تجربی
در این استاندارد، قضاوت بر مبنای تجربه انجام می شود. بیشتر تحلیل گران مالی، سرمایه گذاران و وام دهندگان، از این استاندارد مقایسه برای نسبتهای مالی کلیدی استفاده می کنند. بعنوان مثال، مدت مدیدی است که تصور می شود نسبت جاری (دارائیهای جاری تقسیم بر بدهیهای جاری) 2 به 1 (نسبت جاری=2) نسبتی مطلوب و قابل قبول است.
مؤسسه اعتبارسنجی دان و براداستریت در نسبتهای مالی کلیدی که برای واحدهای تجاری اعلام داشته، بر حسب تجربه راهنمایی های زیر را پیشنهاد نموده است:

نسبت بدهی جاری به ارزش ویژه: بطور معمول زمانیکه این نسبت از 80 درصد بیشتر شود، مشکلات واحد تجاری زیاد خواهد شد.
نسبت موجودی کالا به خالص سرمایه در گردش: به طور معمول این نسبت نباید بیشتر از 80 درصد باشد.

گرچه ممکن است این قبیل اندازه گیری ها اشاره به نکاتی داشته باشند که بررسی بیشتری لازم دارند اما دلیل بر این نیست که این میزان از مقادیر اعلام شده برای تمام شرکتها بهترین است. بعنوان مثال ممکن است نسبت جاری شرکتی 2 باشد اما در عین حال سیاست اعتباری ضعیفی داشته باشد (خیلی بزرگ بودن میزان حسابهای دریافتنی دال بر این سیاست ضعیف است) یا موجودی کالای آن نایاب و از رده خارج و یا بسیار انباشته شده باشد و یا مدیریت نقدینگی ضعیف آن موجب انباشته شدن وجوه نقد شده باشد.
در مقابل ممکن است نسبت جاری یک شرکت دیگر پایین تر از 2 باشد اما در این سه بخشی که ذکر کردیم دارای مدیریت عالی باشند. از این رو برای استفاده از استاندارد معیارهای تجربی می بایست دقت و توجه زیادی نمود.
 
  
عملیات گذشته شرکت
 
معیار مطلوب تر نسبت به استاندارد معیارهای تجربی، مطالعه روند و یا بعبارتی مقایسه نسبتها و مقیاسهای مالی گذشته یک شرکت برای چند دوره است. این استاندارد مثبت یا منفی بودن روند نسبتها و مقایسهای مالی شرکت را برای تحلیل گر مالی روشن می کند. این امر می تواند مبنایی برای ارائه قضاوتهای حرفه ای باشد. این روش می تواند برای نشان دادن روند احتمالی آینده نیز سودمند واقع شود. با این وجود چون در طول زمان روندها دگرگون می شوند، این قبیل پیش بینی ها باید با دقت و توجه زیادی انجام شود. مشکل دیگری که تجزیه و تحلیل روند با آن روبرو می باشد این است که احتمال دارد نتیجه عملیات گذشته برای اندازه گیری کفایت یک امر در زمان حال یا آینده مفید نباشد. بعبارت دیگر ممکن است روند عملیات گذشته نیازهای فعلی ما را تامین نکند. بعنوان مثال، فرض کنید بازده کل سرمایه گذاریها از 3 درصد در سال گذشته به 4 درصد در سال جاری افزایش یافته اما انتظار ما کسب بازدهی حدود 8 درصد بوده است. بنابراین گرچه روند، افزایشی و مثبت بوده لیکن مقدار افزایش پاسخگویی نیاز ما نیست.
 
استاندارهای صنعت
یک راه جبران محدودیت و نقصان استفاده از استاندارد عملیات گذشته، بکارگیری استانداردهای صنعت است. معمولا همه ساله میانگین اطلاعات و نسبتهای مالی برای گروهی از واحدهای اقتصادی در هر شاخه از فعالیت (خدماتی، بازرگانی و تولیدی) توسط مؤسسات معتبر مشاوره ای و اعتبارسنجی محاسبه و منتشر می گردد. این ارقام میانگین محاسبه شده، شاخص نسبتا مناسبی برای مقایسه نتایج عملکرد و فعالیت های مالی سایر واحدهای اقتصادی فعال در هر گروه بشمار می رود. از اینرو اصطلاحا معروف به استانداردهای صنعت هستند. این استاندارد بیانگر این موضوع است که چگونه شرکتی که مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد، با شرکتهای دیگری که در همان صنعت فعالیت دارند، مقایسه می شوند. بعنوان مثال فرض کنید که میانگین نرخ بازده کل سرمایه گذاریها در شرکتهای زیر گروه یک صنعت برابر با 8 درصد باشد. در این حالت، احتمالا نرخ بازده 3 یا 4 درصد نمی تواند کافی باشد. استانداردهای صنعت در اظهار نظر روی روندها نیز قابل استفاده هستند. تصور کنید در اثر یک تغییر نزولی در اقتصاد، حاشیه سود شرکتی از 12 درصد به 10 درصد تنزل پیدا کند. اگر حاشیه سود سایر شرکتها در همان صنعت، بطور متوسط بین 4 تا 12 درصد کاهش یافته است، در خواهید یافت که وضعیت شرکتی که مورد تجزیه و تحلیل قرار دارد نسبتا خوب است.
برای استفاده از استانداردهای صنعت، سه محدودیت وجود دارد.
اول آنکه: دو شرکتی که بنظر می رسد در یک صنعت فعالیت دارند را در نظر بگیرید. ممکن است فعالیت اصلی یکی از آنها خرید محصولات نفتی سایر تولید کنندگان و فروش آنها در بازار باشد و شرکت دیگری که یک شرکت بین المللی است، در امر کشف، پالایش و تصفیه و فروش محصولات نفتی خودش فعالیت داشته باشد. بنابراین گر چه این دو شرکت در یک صنعت یعنی صنعت نفت فعالیت می کنند اما عملیات و کار آنها با هم قابل مقایسه نیست. زیرا نوع فعالیت آنها با هم فرق دارد.
 
محدودیت دوم:
امروزه شاهد شکل گیری مجتمع های اقتصادی بزرگی هستیم که معمولا از به هم پیوستن چند واحد اقتصادی مختلف به یکدیگر تشکیل می شوند. این مجتمع های اقتصادی را Diversified Companies یا Conglomerates می نامند. هر یک از واحدهای اقتصادی عضو این مجتمع های اقتصادی، در یک شاخه مجزا فعالیت می نمایند. لذا عموما نرخ های سودآوری و درجه های ریسک هر یک از آنها با هم تفاوت دارد. می دانید در این نوع مجتمع های اقتصادی بزرگ معمولا علاوه بر اینکه هر یک از واحدهای اقتصادی عضو آنها، گزارش های مالی مستقل و جداگانه تهیه و ارائه می نماید، برای مجموع واحدهای اقتصادی عضو، صورتهای مالی تلفیقی تهیه می شود. بنابراین در تجزیه و تحلیل صورتهای مالی تلفیقی این مجتمع های اقتصادی استفاده از استانداردهای صنعت بعنوان یک شاخص، عملی نیست. چرا که هر یک از واحدهای اقتصادی عضو آنها، دارای فعالیت و وضعیت مالی جداگانه هستند. بندرت می توان واحدهای اقتصادی را یافت که به اندازه کافی به هم شبیه باشند. برای حل این مشکل، هیئت استانداردهای حسابداری مالی (FASB) در استاندارد شماره 14 خود، راه حل نسبتا کارایی ارائه کرده است. این استاندارد مبین آن است که مجتمع های اقتصادی بزرگ متشکل از چند و احد اقتصادی مختلف، می بایست برای هر یک از واحدهای اقتصادی عضو، درآمدها، سود ویژه و دارائیها بطور مجزا گزارش گردد، ضمن آنکه در شرایط خاص می توان اطلاعات هر یک از آنها را برای مشتریان اصلی، بازارهای خارجی و صنایع مختلف گزارش نمود.
 
سومین محدودیت:
استانداردهای صنعت مربوط به استفاده از روشهای حسابداری قابل قبول و مختلف، توسط واحدهای اقتصادی است که در یک صنعت فعالیت داشته و موضوع عملیات آنها مشابه می باشد.
می دانید برای ارزیابی موجودی های مواد و کالا و یا محاسبه استهلاک دارائیها می توان از روش های مختلفی استفاده کرد که هر یک از آنها موجب تغییر در برخی از ارقام مندرج در گزارشهای مالی از جمله سود ویژه خواهد شد. بنابراین چنانچه بتوان به اطلاعات جزیی از عملیات گذشته یک شرکت دسترسی پیدا کرد، ممکن است بکارگیری استانداردهای صنعت بمنظور اظهار نظر درباره عملیات جاری، یکی از بهترین استانداردهای پیشنهادی باشد. از این رو در استفاده از استانداردهای صنعت باید توجه و دقت لازم را اعمال داشت.
منابع اطلاعاتی برای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی
غالبا اطلاعات یک تحلیل گر برون سازمانی درباره یک شرکت محدود به اطلاعاتی است که در دسترس عموم قرار می گیرد. منابع اطلاعاتی مربوط به شرکتهای سهامی عام (Publicly Held Corporations) عبارتند از:
1- گزارشهای منتشره توسط شرکت
2- گزارشهای سازمان بورس اوراق بهادار
3- نشریات تجاری و مالی و مؤسسات مشاوره اعتباری و سرمایه گذاری.
در سایر شرکتها که سهامی عام نیستند. منابع اطلاعاتی آنها محدودتر از شرکتهای سهامی عام است و عمدتا به گزارش منتشره توسط شرکت خلاصه می شود.
📈📉📈📉
1- گزارشهای منتشره توسط شرکت
گزارش سالانه یک شرکت سهامی عام یکی از منابع مهم اطلاعات مالی است. بخش های اصلی یک گزارش سالانه عبارتند از:
الف- تجزیه و تحلیل عملیات سال گذشته مدیریت (گزارش مدیریت)
ب- صورتهای مالی
پ- یادداشهای صورتهای مالی که شامل بیان روشهای اصلی حسابداری مورد استفاده شرکت می باشد.
ت- گزارش حسابرسی
ث- خلاصه عملیات پنج یا ده ساله
بیشتر شرکتهای سهامی عام هر سه ماه یکبار گزارشهای مالی میان دوره ای (Interim Financial Statement) نیز منتشر می نمایند. این گزارش ها اطلاعات محدودی را به شکل صورتهای مالی خلاصه شده ارائه می کنند که ممکن است به یک دوره محدود یا یک دوره حسابرسی رسمی و کامل که توسط حسابرس مستقل انجام می شود، متعلق باشد.جامعه مالی برای اینکه بموقع نسبت به آثار و نشانه های تغییرات مهم در روند درآمدی یک شرکت آگاهی یابند، این صورتها را مورد توجه و دقت و نظر قرار می دهند.
 
گزارش سازمان بورس اوراق بهادار
 
شرکتهای سهامی عام موظفند، گزارش های سالانه، گزارش های میان دوره ای سه ماهه و گزارش های جاری( روزانه) خود را برای ثبت به بورس اوراق بهادار ارسال کند. در بیشتر کشورهای دنیا عموم مردم می توانند با پرداخت هزینه جزیی این گزارش ها را تهیه کنند.
گزارش های سالانه ای که برای بورس اوراق بهادار ( SEC) تهیه می شود معمولا در فرم های مخصوصی است که حاوی اطلاعات بیشتری نسبت به گزارش سالانه عادی شرکت هاست.
سهامداران شرکت می توانند بصورت مجانی این گزارش ها را تهیه کنند. گزارش هایی که هر سه ماه یک بار تهیه می شوند، واقعیت مهمی را درباره عملیات مالی میان دوره ای شرکت بازگو می کنند.
زمانیکه رویداد مهمی رخ می دهد، از تاریخ وقوع این رویدادها حداکثر ظرف چند روز باید گزارش های جاری ( روزانه) تهیه و ارسال شود. غالبا گزارش های جاری اولین شاخص تغییرات با اهمیت هستند که ممکن است بر عملیات مالی شرکت در آینده تاثیر بگذارند.
نشریات تجاری و مالی و مؤسسات مشاوره اعتباری و سرمایه گذاری
تحلیل گران مالی می بایست همواره از رویدادهای روز دنیای تجارت و دنیای مالی آگاه باشند. یکی از بهترین منابع خبرهای مالی، روزنامه وال استریت است که هر روز (روزهای کاری) در ایالات متحده آمریکا منتشر می گردد. این روزنامه کاملترین روزنامه مالی می باشد. برخی دیگر از مجله های سودمند که هر هفته یا هر دو هفته یکبار منتشر می شوند عبارتند از: فربز (Forbes)، بارنز (Borrons)، فرچون (Fortune) و تاریخچه مالی و تجاری (Commercial and Financial Shroncicle). برای کسب اطلاعات جزیی تر از سابقه مالی شرکتها، انتشارات و گزارشات مؤسساتی از قبیل مؤسسه سرمایه گذاران مودیز (Moodys investors Service, Inc) و Standard & Poors نیز سودمند هستند. در این نوع مؤسسات دسترسی به اطلاعات همچون استانداردهای صنعت، میانگین نسبتهای مالی و درجه های اعتبار (موضوع اعتبار سنجی) امکان پذیر است. به عنوان مثال مؤسسه دان و براد استریت (Dun & Brad Street Crop) در تجزیه و تحلیل سالانه و گزارش نسبتهای تجاری کلیدی، برای گروهی از صنایع که بر اساس عمده فروشی، خرده فروشی، تولید و ساختمان سازی طبقه بندی شده اند، 14 نسبت مالی را محاسبه و اعلام می نماید.
ارزیابی کیفیت سود ویژه یک شرکت
✨سود ویژه جاری و پیش بینی سود ویژه آتی نقش مهمی در تجزیه و تحلیل دورنما و آینده یک شرکت دارد. در واقع، بررسی که از هر دو هزار عضو انجمن مدیریت سرمایه گذاری و تحقیقات بعمل آمده، نشان می دهد که تا کنون دو شاخص اقتصادی مهم یعنی:
 
1- تغییرات مورد انتظار در سود هر سهم (EPS) و
2- بازده مورد انتظار حقوق صاحبان سهام، در ارزیابی سهام عادی نقش بسزایی داشته اند. در اندازه گیری هر دو شاخص مذکور، سود ویژه یک قلم مهم بشمار می رود.
بعلت اهمیتی که سود ویژه در اندازه گیری دورنما و آینده یک شرکت دارد، ارزیابی کیفیت رقم سود ویژه بسیار سودمند و مهم است. دو عامل می تواند روی کیفیت سود ویژه یک شرکت تأثیر گذار باشد:
1- روشها و برآوردهای حسابداری که مدیریت شرکت انتخاب و بکار می بندد.
2- ماهیت اقلام غیر عملیاتی در صورت سود و زیان شرکت.
انتخاب روشها و برآوردهای حسابداری
انتخاب روشهای حسابداری از دو جنبه روی کیفیت سود ویژه اثر دارد.
اول: بعضی از روشها ذاتاً محافظه کارتر از سایر روشها هستند زیرا بکارگیری آنها موجب می شود تا در دوره جاری سود ویژه پایین تری گزارش شود.
دوم: برای انتخاب عمر مفید و مبلغ و ارزش اسقاط برآوردی دارائیها، دست ما باز است.
بطور کلی، هر روش حسابداری یا عمر مفید یا ارزش اسقاط برآوردی که سود ویژه جاری را کمتر نشان دهد، برای ایجاد سود ویژه با کیفیت بهتر و مطلوبتر مدنظر قرار می گیرد.
.
قبلا با روشهای مختلف قابل قبولی که برای بکارگیری اصل تطابق مورد استفاده قرار می گرفتند آشنا شده اید. مبنای کار این روشها، فرآیند تخصیص است که هر کدام به نوبه خود مبتنی بر فرض معینی هستند. در اینجا کاربرد تعدادی از این فرآیندهای تخصیص از نظرتان می گذرد:
1- برای تخمین هزینه مطالبات مشکوک الوصول: روش درصد فروش خالص و روش تحلیل زمانی حسابهای دریافتنی
2- برای قیمت گذاری موجودی پایان دوره: روش میانگین بهای تمام شده- روش اولین صادره از اولین وارده (FIFO) و روش اولین صادره از آخرین وارده (LIFO)
3- برای تخمین هزینه استهلاک: روش خط مستقیم، روش میزان کارکرد (روش تولید)، روش مانده نزولی
4- برای تخمین هزینه استهلاک منابع طبیعی: روش تولید (استخراج)
5- روش تخمین استهلاک دارائیهای نامشهود: روش خط مستفیم
🔲منظور و هدف تمام این روشها تخصیص هزینه ها و بهای تمام شده دارائیها به دوره های مالی است که طی این دوره ها از آنها بمنظور کسب درآمد استفاده می شود. بعبارتی با توجه به ارتباط معقولی که بین بهای تمام شده دارائیها و درآمدهای هر دوره مالی وجود دارد، هر بخش از بهای تمام شده دارائیها به یک دوره مالی تخصیص داده می شود. ▫منافع مورد استفاده در دوره جاری را هزینه و منافع انتقالی به دوره های آتی را دارایی گویند و معیار سنجش این منافع، بهای تمام شده است. لذا مبنای کلیه روشهای مذکور، تعیین منافع دوره جاری در مقابل منافع دوره های آتی می باشد. از طرفی تمام این روشها برآوردی هستند لذا نمی توان بطور قطع منافع تخصیصی به دوره یا دوره های مالی را اثبات نمود. علاوه بر آن این روشها مبتنی بر فرض هستند (ذهنی و باطنی هستند) از این عملا اثبات صحت و درستی یک روش برآوردی نسبت به روش دیگر بسیار دشوار است.
به همین دلیل، شناخت و درک اثرات احتمالی هر یک از این روشهای مختلف روی سود ویژه و وضعیت مالی برای حسابدار و استفاده کننده از صورت مالی بسیار حائز اهمیت است.
برای مثال فرض کنید دو شرکت آلفا و بتا که موضوع عملیات و فعالیت هر دو با هم مشابه است برای ارزیابی موجودی کالا و محاسبه استهلاک دارائیهای ثابت خود از دو روش مختلف که درعکس بالا مشاهده می کنید استفاده کنند.
سرچشمه اختلاف 50000 ریالی در سود ویژه قبل از کسر مالیات این دو شرکت، بکارگیری روشهای حسابداری مختلف در قیمت گذاری موجودی کالای پایان دوره و محاسبه هزینه استهلاک توسط این دو شرکت است. اختلاف در عمر مفید و ارزش اسقاط برآوردی دارائیهای ثابت نیز می تواند علیرغم بکارگیری یک روش محاسبه استهلاک، باعث اختلاف در هزینه استهلاک گردد. در عمل علل زیادی می تواند باعث اختلاف در سود ویژه گردد، اما با این وجود استفاده کننده از صورت مالی می بایست به این تفاوتها که ناشی از انتخاب و بکارگیری این روشهای برآوردی توسط مدیریت یک شرکت است، آگاهی داشته باشد.
اگر اصل افشای کامل و اصل یکنواختی در بکارگیری انواع روشهای حسابداری رعایت نشود وجود روشهای مختلف حسابداری می تواند باعث بروز مشکل در تفسیر صورتهای مالی شود. بموجب اصل افشای کامل، مدیریت باید روشها و سیاستهای حسابداری مهمی که در تهیه صورتهای مالی مورد استفاده قرار داده است را در یادداشتهای پیوست توضیح و شرح دهد و بموجب اصل یکنواختی، روشهای حسابداری مورد عمل باید در تمام دوره های مالی بطور یکسان استفاده شوند. البته این بدان معنا نیست که تغییر روش حسابداری امکان پذیر نمی باشد. اگر در دوره ای، روش حسابداری تغییر یافت، ماهیت و اثرات پولی ناشی از این تغییر می بایست در یادداشتهای پیوست شرح داده شود.
 
 
 
 
ماهیت اقلام غیر عملیاتی
 
صورت سود و زیان شرکتها شامل چند قسمت است. قسمت بالای این صورت مبین «سود ناشی از عملیات مستمر و جاری» است که اصطلاحا سود عملیاتی و یا سود ناشی از عملیات نامیده می شود. قسمت پایین این صورت در برگیرنده اقلام غیر عملیاتی نظیر «عملیات غیر مستمر» (هزینه ها و درآمدهای غیر عملیاتی)، سود و زیان اقلام غیر مترقبه و آثار انباشته تغییرات حسابداری و اقلام دوره های قبل می باشد. این اقلام ممکن است به طور جدی روی سود ویژه شرکت تأثیر گذار باشند.
▫برای مثال اخیرا روزنامه وال استریت گزارشی ارائه داده است مبنی بر اینکه شرکت لوتوس که یک شرکت نرم افزاری مشهور است، در سود ویژه خود 40 درصد افزایش را گزارش نموده در حالیکه سود عملیاتی آن 66 درصد کاهش داشته است. بررسی ها نشان می دهد کسب 3/33 میلیون دلار سود خالص (پس از کسر مالیات) ناشی از فروش سهامی که شرکت لوتوس در سایز شرکتها داشته است، باعث شده تا علیرغم کاهش سود عملیاتی، سود ویژه شرکت افزایش یابد. بعبارتی درآمدهای غیرعملیاتی، ضعف شرکت در زمینه فروش و درآمدهای اصلی را پوشش داده است. بنابراین کیفیت سود ویژه شرکت لوتوس بر خلاف ظاهر پایین می باشد. سود ویژه شرکتی که عمدتا متأثر از سود عملیاتی و درآمد و فروشهای عملیاتی باشد، بعنوان سود ویژه با کیفیت، ارزیابی و شناخته می شود.
از طرف مقابل ممکن است شرکتی سود عملیاتی بالا داشته باشد اما بعلت تاثیر آثار انباشته ناشی از تغییرات اصول و روشهای حسابداری و اقلام دوره های قبل و ذخیره گرفتن مبالغی بابت پوشش حوادث غیر مترقبه آتی، سود ویژه پایین و یا حتی زیان ویژه گزارش نماید. اما از آنجا که سود ویژه عملیاتی قبل از اقلام مذکور زیاد است، ممکن است قیمت سهام افزایش نیز یابد.
دقت کنید که انتقال مانده یکی از حسابهای دارایی به حساب هزینه یا سود و زیان (Write-Off) اگرچه ارزش ویژه شرکت را کاهش می دهد. اما روی عملیات جاری یا جریانهای نقد تاثیر گذار نیست و معمولا تحلیلگرانی که عملیات جاری را ارزیابی می کنند، آنرا در نظر نمی گیرند. ( مانند مطالبات سوخت شده یا هزینه استهلاک)
✨مشاهده می کنید چنانچه تحلیلگران مالی فقط نسبت به سود ویژه قضاوت و اظهار نظر کنند، ممکن است نتیجه ای دور از واقع عایدشان گردد. بنابراین در تجزیه و تحلیل مالی علاوه بر سود ویژه باید به کیفیت عناصر تشکیل دهنده آن نیز توجه نمود.
 
⚙ابزار و تکنیکهای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی
 
مشاهده چند رقم نظیر 2،500،000،000 به تنهایی معنایی جز اینکه بگویند این رقم خیلی زیاد است معنای دیگری ندارد. آن چیزی که مهم است، ارتباط ارقام با سایر ارقام و تغییر آنها از یک دوره به دوره دیگر می باشد.
ابزارهای تجزیه و تحلیل مالی نیز برای نشان دادن این ارتباطات و تغییرات در نظر گرفته شده اند. از میان تکنیک های بی شمار و متداول تجزیه و تحلیل های مالی می توان چهار تکنیک اصلی و کاربردی تر را به شرح زیر نام برد:
 
1- تجزیه و تحلیل افقی Horizontal Analysis
2- تجزیه و تحلیل روند Trend Analysis
3- تجزیه و تحلیل عمودی Vertical Analysis
4- تجزیه و تحلیل نسبتها Ratio Analysis
 
  • تجزیه و تحلیل افقی
طبق اصول پذیرفته شده حسابداری، صورتهای مالی می بایست بصورت مقایسه ای تهیه و ارائه شوند بطوریکه از اطلاعات مالی سال جاری و سال گذشته در کنار هم قرار گیرند. اینگونه صورتهای مالی معمولا به صورتهای مالی مقایسه ای (Comparative Financila Statements) معروفند.
برخی تصمیمات تجاری بستگی به افزایش یا کاهش ارقام- منجمله رقم فروش، سود و زیان، هزینه ها و امثالهم در طول زمان دارد. آیا رقم فروش نسبت به رقم فروش سال گذشته افزایش پیدا کرده است؟ نسبت به دو سال قبل چطور؟ مقدار آن چقدر است؟ ممکن است پی ببریم که رقم فروش خالص، 20،000 ریال افزایش داشته است. دانستن این حقیقت، شاید جالب باشد، اما به تنهایی برای تصمیم گیری مفید و مثمرثمر نیست. از این رو علاوه بر محاسبه مبلغ تغییر، درصد تغییر حاصله در رقم فروش خالص در طی زمان نیز باید محاسبه شود تا توانایی ما را در استفاده از این مبالغ ریالی بهبود بخشد. در تجزیه و تحلیل افقی، تحلیل گر مبلغ تغییر و درصد تغییر هر یک از اقلام صورتهای مالی را در طی زمان محاسبه می کند. تغییر اقلام می تواند جنبه افزایشی یا کاهشی داشته باشد. «مطالعه درصد تغییرات در صورتهای مالی مقایسه ای اصطلاحا تجزیه و تحلیل افقی نامیده می شود.» تجزیه و تحلیل افقی، مرحله آغازین و متداول مطالعه صورتهای مالی مقایسه ای است. برای اینکه درصد تغییرات در صورتهای مالی را محاسبه کنیم، ضرورتا دو قدم را باید طی نمائیم:
 
1- مبلغ تغییر از دوره مالی گذشته نسبت به دوره مالی جاری را محاسبه کنیم. دوره مالی گذشته بعنوان دوره مالی مبنا یا سال مبنا و مبلغ آن بعنوان مبلغ سال مبنا در نظر گرفته می شود.
2- مبلغ تغییر را به مبلغ سال مبنا تقسیم کنیم.
بنابراین در تجزیه و تحلیل افقی، ارقام دو دوره مالی با هم مقایسه می شود و معمولا دوره مالی قبلی را سال مبنا یا سال پایه می نامند و ارقام دوره مالی بعد یا دوره مالی جاری را نسبت به ارقام سال مبنا می سنجند.
در تجزیه و تحلیل افقی، استفاده توام از تغییرات مبلغی و تغییرات درصدی مهم است. بعنوان مثال فرض کنید مبلغ تغییر هر یک از اقلام فروش و سود ویژه شرکت بتا معادل 1،000،000 دلار باشد. طبیعتا درجه اهمیت تغییر مبلغ این اقلام با هم یکسان نیست. زیرا میزان فروشهای یک شرکت همواره بیشتر از میزان سود ویژه آن می باشد. در این حالت چنانچه درصد تغییر هر یک از آنها نیز محاسبه شود، با مقایسه درصد تغییر و مبلغ تغییر می توان به اهمیت افزایش یا کاهش هر یک از آنها پی برد.
 
  • تجزیه و تحلیل روند
تجزیه و تحلیل روند، نوعی دیگر از تجزیه و تحلیل افقی بشمار می رود. در تجزه و تحلیل روند به جای دو سال، درصد تغییرات چند سال متوالی مورد محاسبه قرار می گیرد.
از آنجا که فرآیند تجزیه و تحلیل روند مشمول نگرشی بلند در وضعیت مالی یک واحد تجاری است، امکان آشکار شدن تغییرات عمده و اساسی نهفته در ذات یک فعالیت تجاری بیشتر می باشد. بعبارتی روندها، شاخص های مهمی از جهت یا گرایشی است که واحد تجاری به آن سمت حرکت می کند. در صورتهای مالی مقایسه ای، بیشتر شرکتها خلاصه ای از عملیات و اطلاعات مبتنی بر شاخص های کلیدی خود را برای پنج سال یا بیشتر ارائه می کنند.
در تجزیه و تحلیل روند، برای نشان دادن تغییرات مرتبط با یک قلم در فاصله زمانی چند تاریخ از شاخص عددی (Index Number)استفاده می شود. برای محاسبه شاخصهای عددی در هر سال، ابتدا مبلغ یک سال را معادل 100 درصد در نظر می گیرند و به آن سال پایه یا سال مبنا می گویند. سپس مبلغ سالهای آینده را نسبت به مبلغ سال پایه اندازه گیری می کنند.
 
  • تجزیه و تحیلی عمودی
در تجزیه و تحلیل عمودی صورتهای مالی، برای نشان دادن ارتباط اجزای هر صورت مالی با جمع کل آن، از درصد استفاده می شود. حسابدار رقم کل در هر صورت مالی را برابر با 100 درصد در نظر گرفته و با تقسیم رقم هر یک از اجزای صورتهای مالی بر رقم کل، درصد هر یک از اجزای صورت مالی را نسبت به درصد رقم کل محاسبه می نماید. بدینسان رابطه هر یک از اقلام صورت مالی با مبنای معینی که رقم 100 درصد است، بیان می شود.
رقم کل در ترازنامه، طرفین معادله حسابداری یعنی جمع دارائیها و جمع بدهیها و حقوق صاحبان سهام است و رقم کل در صورت سود و زیان، درآمدها یا فروش خالص می باشد.
صورت جدیدی که از محاسبه این درصدها بوجود می آید، صورت هم مقیاس (Commom Size Statement) نامیده می شود. در صورتهای هم مقیاس، اقلام هر یک از صورتهای مالی بر حسب درصد بیان می شوند نه بر حسب مبلغ.
 
  • تجزیه و تحلیل نسبتها
نسبت، رابطه یک عدد را با یک عدد دیگر بیان می کند. محاسبه و تفسیر نسبتها، نقطه عطف تجزیه و تحلیل صورتهای مالی بوده و یکی از راههای مهم برای بیان روابط معنی دار بین اقلام مندرج در صورتهای مالی و شناخت و درک آنها می باشد. هدف عمده و اصلی نسبتها، مشخص کردن قسمتهایی است که به بررسی بیشتر و دقیقتر احتیاج دارند. به خاطر داشته باشید که نسبتهای مالی باید همراه با شناخت کلی از وضعیت شرکت، محیط حاکم بر آن و عناصر تشکیل دهنده صورتهای مالی مورد استفاده و تفسیر قرار گیرند. نسبتها را می توان به چند شیوه بیان نمود.
برای مثال اگر صورت سود و زیان مبلغ خالص فروش ها را 1،000،000 دلار و مبلغ سود ویژه را 100،000 دلار نشان دهد، نسبت سود ویژه به فروش عبارت است از 100،000/1،000،000 ما این بیان عددی را می توانیم به روشهای زیر بازگو کنیم:
1- سود ویژه 1/0 یا ده درصد 10% خالص فروش است.
2- نسبت خالص فروش به سود ویژه برابر با 10 به 1 یا خالص فروشها ده برابر سود ویژه است.
3- به ازای هر دلار فروش خالص، بطور متوسط معادل 1/0 دلار (ده سنت) سود ویژه کسب شده است.
یک مدیر، وام دهنده، یا تحلیلگر مالی می تواند از هر نسبتی که به تصمیم خاصی مربوط می شود، استفاده نماید. بسیاری از شرکتها نسبتها را در بخشی از گزارشات مالی سالانه خود منعکس می کنند.
 
نسبتها را می توان بر حسب ویژگیهای زیر طبقه بندی کرد:
 
الف- نسبتهایی که نقدینگی را ارزیابی می کنند.
ب- نسبتهایی که کارآیی را ارزیابی می کنند.
پ- نسبتهایی که سودآوری را ارزیابی می کنند.
ت- نسبتهایی که توان پرداخت بدهیهای بلند مدت را ارزیابی می کنند.
ث- نسبتهایی که کفایت جریان نقد را ارزیابی می کنند.
ج- نسبتهایی که قیمت بازار سهام و سود سهام را ارزیابی می کنند.
برای استفاده موثر از نسبتها، حتما باید صورتهای مالی به صورت طبقه بندی تهیه و ارائه شوند.
 
نسبتهای ارزیابی نقدینگی (Evaluating Liquidity Ratios)
 
نقدینگی به معنای در دست داشتن پول نقد کافی برای پرداخت وجوه اسناد و صورت حسابها و تعهدات در زمان سررسید و رویارویی با نیازهای غیر منتظره و غیرمترقبه وجه نقد می باشد.
سه مقیاس متداول ارزیابی و اندازه گیری نقدینگی عبارتند از:
 
1- سرمایه در گردش
2- نسبت جاری
3- نسبت آنی
بطور کلی، مقیاسهای ارزیابی نقدینگی مذکور، عمدتا برای سنجش توانایی واحد تجاری در پرداخت بدهیها و تعهدات کوتاه مدت از محل دارائیهای جاری استفاده می شوند.
 
  • 1- سرمایه در گردش (Working Capital)
 
مازاد دارائیهای جاری بر بدهیهای جاری را «سرمایه در گردش» می نامند. که از طریق معادله زیر نیز تعریف می شود:
 
سرمایه در گردش= دارائیهای جاری – بدهیهای جاری
 
یکی از مهمترین مقیاسهای اندازه گیری نقدینگی، سرمایه در گردش است. زیرا بدهیهای جاری، بدهیهایی هستند که باید ظرف یک سال پرداخت شوند و دارائیهای جاری، دارائیهای نقد بعلاوه دارائیهایی هستند که انتظار می رود ظرف یک سال یا یک دوره عملیات، هر کدام که طولانی تر باشد، به نقد تبدیل و یا فروخته شوند. بر حسب تعریف مذکور، بدهیهای جاری از محل دارائیهای جاری پرداخت می شود. بنابراین مازاد دارائیهای جاری بر بدهیهای جاری، خالص دارائیهای جاری در دسترس، برای ادامه فعالیت و عملیات واحد تجاری محسوب می شود. خرید موجودی کالا، کسب اعتبار و تامین مالی فروشهای بیشتر از محل سرمایه در گردش انجام می پذیرد. لذا فقدان سرمایه در گردش می تواند منجر به شکست یک شرکت گردد. در برخی از کتب گاها دارائیهای جاری را بعنوان سرمایه در گردش و خالص دارائیهای جاری را (یعنی دارائیهای جاری منهای بدهیهای جاری) خالص سرمایه در گردش می نامند.
سرمایه در گردش را «سرمایه جاری» نیز می نامند. می دانید سرمایه یا حقوق مالکان همان جمع دارائیها منهای جمع بدهیها است. بناباین سرمایه در گردش که حاصل دارائیهای جاری منهای بدهیهای جاری می باشد، در واقع شکل «جاری» سرمایه یا حقوق مالکان است. از اینرو گاهی اوقات به جای سرمایه در گردش از واژه سرمایه جاری نیز استفاده می شود.
توجه داشته باشید، چنانچه سرمایه در گردش به تنهایی مدنظر قرار گیرد، تصویر کاملی از وضعیت نقدینگی واحد تجاری حاصل نخواهد شد.
 
  • نسبت جاری (Current Ratio)
دومین مقیاس اندازه گیری نقدینگی، نسبت جاری است که از اطلاعات مبتنی بر دارائیهای جاری و بدهیهای جاری استفاده می کند و بسیار به سرمایه در گردش مرتبط می باشد. اکثر بانکداران و اعتبار دهندگان، نسبت جاری را به عنوان فاکتور مناسب برای اثبات توانایی پرداخت وجه اسناد و صورت حسابها و بازپرداخت بدهیهای یک شرکت، قبول دارند. نسبت جاری از تقسیم دارائیهای جاری بر بدهیهای جاری بدست می آید.
چگونه می توان به خوب یا بد بودن حاصل نسبت محاسبه شده پی برد؟ پاسخ به این سوال نیازمند مقایسه نسبت جاری شرکت با نسبتهای سال قبل آن و همچنین مقایسه آن با نسبتهای مشابه که برای شرکتهای موفق در همان صنعت تهیه شده است یعنی استاندارهای صنعت می باشد.
 
نسبت آنی (Quick Ratio)

دارائیهای جاری به لحاظ قدرت نقدینگی یا به عبارتی درجه نقدینگی با هم متفاوت اند. منظور از قدرت نقدینگی، مدت زمان لازم برای تبدیل دارایی به وجه نقد می باشد. نسبت جاری تمام اقلام دارایی جاری را از لحاظ نقدینگی یکسان و مشابه درنظر می گیرد در حالیکه این طور نیستند. بدیهی است اگر بخواهیم کل بدهیهای جاری را بلافاصله و دفعتاً پرداخت کنیم، باید بر نقدترین دارائیهای خود تکیه نماییم. دارائیهایی که یا نقد هستند یا انتظار می رود در دوره ای بسیار کوتاه و فوری به وجه نقد تبدیل شوند، دارائیهای نقد کوتاه مدت (Short-Term Liquidity Assets) یا دارائیهای آنی نامیده می شوند.
دارائیهای آنی، نقش مهمی در استراتژیهای یک شرکت برای نیل به اهداف دارند. اهم این گروه از دارائیها عبارتند از: موجودی نقد و معادلهای وجه نقد، سرمایه گذاریهای کوتاه مدت و خالص حسابها و اسناد دریافتنی.
یکی از نسبتهای متداولی که برای اندازه گیری میزان کفایت دارائیهای نقد کوتاه مدت (دارائیهای آنی) مورد استفاده قرار می گیرد، نسبت آنی یا سریع است. برای محاسبه نسبت آنی، وجه نقد و معادلهای وجه نقد، سرمایه گذاریهای کوتاه مدت و خالص دریافتنی های جاری (حسابها و اسناد دریافتنی منهای ذخیره های متعلقه) را با هم جمع نموده و بر بدهیهای جاری تقسیم می کنیم. به بیان دیگر این نسبت از تقسیم دارائیهای نقد کوتاه مدت (دارائیهی آنی) بر بدهیهای جاری بدست می آید:
یعنی:
نسبت آنی= دارائیهای نقد کوتاه مدت / بدهی های جاری
موجودی ها و پیش پرداخت هزینه ها دو قلم از دارائیهای جاری هستند که در محاسبات نسبت آنی لحاظ نمی شوند، چرا که در بین دارائیهای جاری، کمترین درجه نقدینگی را دارا هستند.

 
 
 
نسبتهای ارزیابی کارایی (Activity Ratios)
 
این نسبتها، کارآیی مدیران را از نظر مدیریت بر دارائیها (گردش سریع اقلام د ارایی) مورد ارزیابی قرار می دهند. از اینرو موسوم به نسبتهای فعالیت یا نسبتهای کارایی هستند. در محاسبه این نوع نسبتها روی برخی از اقلام دارایی مانند موجودی کالا یا حسابهای دریافتنی تاکید بیشتری می شود زیرا توانایی قدرت فروش موجودی های کالا و وصول دریافتیها، اساس موفقیت هر واحد تجاری محسوب می گردد.
عمده ترین نسبتهای فعالیت (کارایی) عبارتند از:
1- نسبت گردش حسابهای دریافتنی و میانگین دوره وصول حسابهای دریافتنی (میانگین روزهای عدم وصول مبالغ فروش)
2- نسبت گردش موجودی کالا و میانگین روزهای نگهداری موجودیهای کالا
توجه: به نسبتهایی که گردش اقلام یا معاملات را مورد بررسی قرار می دهند، نسبتهای گردش Turnover Ratios می گویند. در محاسبه نسبتهای گردش معمولا در صورت و مخرج کسر، یک حساب ترازنامه ای و یک حساب سود و زیانی بکار می رود.
به چرخه عملیات موسسات بازرگانی در شکل زیر توجه کنید. وجه نقد به موجودی کالا تبدیل می شود، موجودی کالا به دریافتیها (در اثر فروش نسیه) و دریافتیها مجددا به وجه نقد تبدیل می شوند.
همانگونه که ملاحظه می کنید، ابتدا و انتهای چرخه عملیات، وجه نقد می باشد. بنابراین چگونگی گردش موجودیهای کالا و وصول دریافتیها، روی وجه نقد تاثیر گذار خواهند بود. از اینرو در ارزیابی نقدینگی یک شرکت، نسبتهای گردش حسابهای دریافتنی و موجودی کالا همراه با نسبتهای ارزیابی نقدینگی مورد استفاده و تفسیر قرار می گیرند.

 

نسبت گردش حسابهای دریافتنی و میانگین دوره وصول حسابهای دریافتنی

شرکتها برای اینکه بتوانند رقابت کنند و میزان فروش خود را افزایش دهند، اقدام به فروشهای نسیه می کنند. در این راستا مدیریت یک شرکت باید در تعیین سیاستها و خط مشی اعتباری خود، به شرایط اعتباری سایر رقبا و همچنین نیاز و خواسته های مشتریان خود توجه کند.

مسلما شرکتهایی که اقدام به فروش نسیه می کنند، خواهان مشتریانی هستند که خوش حساب بوده و بدهی های خود را به موقع پرداخت نمایند. از این رو اغلب شرکتها برای کاهش احتمال فروش کالا به مشتریان بدحساب و افزایش احتمال فروش به مشتریان خوش حساب، فرآیندهای کنترلی خود را گسترش داده اند. بدین معنا که عمده شرکتها بخشی تحت عنوان واحد اعتباری دارند. مسئولیت این و احد بررسی وضعیت هر یک از مشتریان اعم از شخص حقیقی و یا حقوقی که متقاضی استفاده از شرایط اعتباری هستند و همچنین قبول یا رد درخواست آنها یا بعبارتی تصویب یا عدم تصویب انجام فروش نسیه به مشتریان، می باشد. به عنوان مثال واحد اعتباری اطلاعاتی درباره میزان بدهی ها و منابع مالی مشتریان کسب می کند. بعلاوه در این راه ممکن است این واحد برای دستیابی به اطلاعات بیشتر در خصوص مشتریان، ضمن بازدید از محل فعالیت متقاضی، به معرف های شخصی آنان یا سایر موسسات و واحدهای اعتباری مراجعه نماید. بر مبنای اطلاعات بدست آمده از مشتریان، واحد اعتباری نسبت به گسترش یا عدم گسترش سیاستهای اعتباری خود نسبت به مشتریان تصمیم گیری می نماید.

دو مقیاس متداول ارزیابی اثرات سیاستهای اعتباری یک شرکت عبارتند از:

1- نسبت گردش حسابهای دریافتنی

2- میانگین دوره وصول حسابهای دریافتنی ( میانگین روزهای عدم وصول مبالغ فروش)


نسبت گردش حسابهای دریافتنی اندازه نسبی (حجم) حسابهای دریافتنی یک شرکت و توانایی شرکت در جهت وصول مطالبات (تبدیل حسابهای دریافتنی به وجه نقد) را اندازه گیری می کند. این نسبت نشان می دهد که در طی دوره مالی بطور متوسط چند بار حسابهای دریافتنی به وجه نقد تبدیل شده اند. نسبت گردش حسابهای دریافتنی ممکن است تحت تاثیر عوامل خارجی نظیر شرایط فصلی فروشها و افزایش یا کاهش نرخهای بهره قرار گیرد.

برای محاسبه نسبت گردش حسابهای دریافتنی، خالص فروشهای نسیه را بر میانگین خالص حسابهای دریافتنی تجاری تقسیم می کنیم. یعنی:

نسبت گردش حسابهای دریافتنی= خالص فروش های نسیه/ میانگین خالص حسابهای دریافتنی تجاری

از آنجا که بندرت می توان از طریق گزارش های مالی عمومی به مبلغ خالص فروشهای نسیه دسترسی پیدا کرد، و بیشتر اوقات جمع فروشهای نقد و نسیه بطور کلی منعکس می شوند، لذا می توان از جمع خالص فروشها به جای خالص فروشهای نسیه در صورت کسر استفاده کرد. بدیهی است این امر موجب کاهش دقت اندازه گیری خواهد شد. از طرف دیگر چناچه مانده های حسابهای دریافتنی از خود یک الگوی فصلی نشان دهند، بهتر است در محاسبه میانگین خالص حسابهای دریافتنی، به جای استفاده از مانده اول و پایان دوره، از مانده 12 ماه استفاده شود.

«میانگین دوره وصول حسابهای دریافتنی» یا به عبارتی دیگر «میانگین روزهای عدم وصول مبالغ فروش» یک مقیاس ارزیابی مرتبط با نسبت گردش حسابهای دریافتنی است. این نسبت به ما می گوید که بطور متوسط مبلغ فروشهای نسیه چند روز در حسابهای دریافتنی باقی مانده است. یا به عبارتی بطور متوسط هر چند روز یک بار، حسابهای دریافتنی وصول شده اند.

انتظار می رود میانگین روزهای عدم وصول مبالغ فروش نسیه اختلاف زیادی با شرایط فروش نسیه کالای شرکت نداشته باشد.

برای محاسبه میانگین روزهای عدم وصول مبالغ فروش یا میانگین دوره وصول حسابهای دریافتنی، رقم جمع ایام سال را بر حاصل نسبت گردش حسابهای دریافتنی تقسیم می کنیم. یعنی:

میانگین روزهای عدم وصول مبالغ فروش= 365/ حاصل نسبت گردش حسابهای دریافتنی

راه بعدی محاسبه آن این است که نخست خالص فروش نسیه (یا خالص فروشها) را به رقم 365 روز تقسیم کنیم تا میانگین مبلغ فروش یک روزه بدست آید و سپس میانگین خالص حسابهای دریافتنی را بر میانگین مبلغ فروش روزانه تقسیم کنیم. یعنی:

میانگین مبلغ فروش روزانه= خالص فروش (یا خالص فروشها)/ 365

میانگین روزهای عدم وصول مبالغ فروش = خالص میانگین حسابهای دریافتنی / میانگین مبلغ فروش روزانه

بطور کلی کاهش این نسبت موجب افزایش جریان نقد ورودی و افزایش آن باعث کاهش جریان نقد ورودی خواهد شد.


2- نسبت گردش موجودی کالا و میانگین روزهای نگهداری موجودی کالا

(Inventory Turnover and Average days inventoru=y on Hand)

سطح موجودی های کالا، اثرات اقتصادی مهمی را برای یک شرکت در پی دارد. برای اینکه مشتریان حق انتخاب زیاد داشته و مجبور به انتظار کشیدن برای دریافت کالای خود نباشند، کمال مطلوب هر مدیریت، در دست داشتن موجودیهای کالای مختلف با تعداد و مقدار زیاد است. با این وجود داشتن این گونه خط مشی در موجودی های کالا بدون هزینه هم نخواهد بود. هزینه های کنترل و نگهداری (انبارداری) و هزینه بهره وجوهی که صرف تهیه و نگهداری سطح بالای موجودی های کالا می شود، معمولا زیاد است. از طرف مقابل، نگهداری موجودی های کالا به مقدار کم نیز ممکن است منجر به از دست دادن فروش و رنجش و ناامید شدن مشتریان و بعضا از دست دادن آنها شود.

از سوی دیگر موجودی ها هر چه سریعتر فروخته شوند، واحد تجاری، سریعتر حسابهای دریافتنی ایجاد کرده و سریعتر نیز وجه نقد را وصول خواهد نمود و بدین ترتیب هر چه سریعتر به بازده سرمایه گذاری خود در موجودی های کالا دست می یابد.

مقیاسهای متداولی که برای ارزیابی سطح موجودی های کالا مورد استفاده قرار می گیرند عبارتند از:

1- نسبت گردش موجودی کالا

2- میانگین روزهای نگهداری موجودی کالا

نسبت گردش موجودی کالا، تعداد دفعاتی که شرکت، سطح میانگین موجودی کالای خود را در طی یک دوره مالی بفروش می رساند را اندازه گیری می کند. نرخ گردش بالا، به معنای سهولت نسبی در فروش موجودی کالاست در حالی که نرخ گردش پایین بیانگر وجود مشکلات در امر فروش است. برای محاسبه نسبت گردش موجودی کالا، بهای تمام شده کالای فروش رفته را بر میانگین موجودی کالا طی دوره تقسیم می کنیم. یعنی:

نسبت گردش موجودی کالا= بهای تمام شده کالای فروش رفته/ میانگین موجودی کالا

چنانچه سطوح موجودی کالا، ماه به ماه تغییر چشمگیر داشته باشد، در محاسبه میانگین موجودی کالا به جای مانده اول و پایان دوره، مانده های 12 ماهه را با هم جمع و مجموع رقم حاصله را بر عدد 12 تقسیم می کنیم.

میانگین روزهای نگهداری موجودی کالا، مقیاسی است مرتبط با نسبت گردش موجودی کالا و نشان می دهد که میانگین ایام مورد نیاز بمنظور فروش سطح میانگینی از موجودی کالا چقدر است، یا به عبارتی به طور متوسط هر چند روز یک بار، موجودی کالا بفروش می رسد. برای محاسبه این مقیاس ارزیابی، رقم جمع ایام سال را بر حاصل نسبت گردش موجودی کالا تقسیم می کنیم. یعنی:

میانگین روزهای نگهداری موجودی کالا= 365 روز/ حاصل نسبت گردش موجودی کالا

برای اینکه نسبت گردش موجودی کالای شرکتی را بطور کامل مورد ارزیابی قرار دهیم، می بایست این نسبت را با نسبت سنوات گذشته و نسبت گردش شرکتهای دیگر در همان صنعت و با استاندارهای صنعت مربوط مقایسه کنیم.

کاهش سریع و ناگهانی یا کاهش مداوم در یک دوره طولانی، نیازمند اقدام اصلاحی است.


نسبتهای ارزیابی سود آوری (Evaluation of Profitability Ratios)

به همان اندازه که پرداخت وجه اسناد و صورت حسابها (نقدینگی) مهم است، سودآوری نیز اهمیت دارد. توانایی کسب سود مورد انتظار و دلخواه را سودآوری گویند. از نقطه نظر اهداف مدیریت، سودآوری با نقدینگی رقابت دارد. زیرا دارائیهای نقد، اگر چه با اهمیت هستند، اما بهترین منابع تولید سود به حساب نمی آیند. به عنوان مثال، موجودی نقد نشان دهنده قدرت خرید است اما فقط زمانیکه این قدرت خرید صرف خریداری دارائیهای مولد سود نظیر موجودی کالا و دارائیهای بلند مدت شود، قادر است سود مورد انتظار و دلخواه ایجاد کند.

متداولترین مقیاسهای ارزیابی و اندازه گیری سودآوری و توان کسب سود یک شرکت عبارتند از:

1- حاشیه سود یا نرخ بازده فروش خالص

2- گردش دارائیها

3- نرخ بازده دارائیها

4- نرخ بازده حقوق صاحبان سهام عادی

نسبتهایی که سودآوری را می سنجند، نقش بسزایی در تصمیم گیریها دارند. بیشتر کسانی که در امور موسسه ای از لحاظ سرمایه گذاری، اعتبار و یا بازده فعالیت آن، ذینفع و یا علاقه مند هستند معمولا به میزان سود شرکت نسبت به فروش خالص و مبلغ سرمایه گذاری توجه می کنند.

واژه بازده (Return)

معمولا به هر کسری که در صورت آن سود ویژه و در مخرج آن فروش، ارزش ویژه، دارائیها و یا سرمایه در گردش قرار دارد، اطلاق می شود. (یا بطور خلاصه هر کسری که صورت یا مخرج آن سود ویژه باشد)

در تعیین بازده معمولا سود ویژه پس از کسر مالیات بکار برده می شود اما برخی از تحلیلگران بمنظور حذف اثر نرخ های مختلف مالیاتی موجود بین موسسات و نشان دادن کارآیی عملیات و فعالیت اصلی موسسه از سود ویژه قبل از کسر مالیات استفاده می نمایند.

برای ارزیابی با معنا و کامل می بایست هر یک از مقیاسهای ارزیابی سودآوری با نتایج عملکرد گذشته شرکت و شرکتهای دیگر در همان صنعت و استانداردهای صنعت مقایسه شود.

حاشیه سود یا نرخ بازده فروش خالص (Profit Margin or Rate of Return on Net Sales)

حاشیه سود یا نرخ بازده فروش خالص به ما می گوید که شرکت به ازای هر دلار فروش خالص چند درصد سود ویژه کسب کرده است. تمام شرکتها تلاش می کنند به نرخ بازده بالا دست پیدا کنند. هر چقدر نرخ بازده بالاتر باشد، مبالغ حاصل از فروش خالص، سود بیشتری را عاید واحد تجاری ساخته و مبلغ فروش خالص کمتری صرف هزینه ها می شود. با تقسیم سود ویژه بر فروش خالص، حاشیه سود محاسبه می شود، یعنی:

حاشیه سود/ نرخ بازده خالص فروش= سود ویژه / فروش خالص× 100

نرخ بازده را می توان نسبت به هر یک از مبالغ درآمد و فروش بصورت مستقل محاسبه کرد. بنابراین شرکتها می توانند با توجه به نیازهای اطلاعاتی خود بازده سایر عناصر درآمد را نیز جداگانه محاسبه کنند. گاهی اوقات به این نسبت بازده فروش نیز اطلاق می شود. دقت کنید که حاشیه سود را با حاشیه سود ناویژه اشتباه نگیرید. حاشیه سود ناویژه نشان دهنده مازاد فروش خالص بر قیمت تمام شده کالای فروش رفته می باشد، که کلیه هزینه های عملیات می بایست از محل آن تامین گردد.

گردش دارایی (Assets Turnover)

نسبت گردش دارائیها نشان می دهد که چقدر دارائیهای یک شرکت بطور موثر و کارا در جهت کسب فروش مورد استفاده قرار گرفته اند. این نسبت با تقسیم فروش خالص بر میانگین مجموع دارائیها محاسبع می گردد و نشان می دهد که به ازای هر دلار از دارائیها، چند دلار فروش عاید شرکت شده است. شرکتی که نسبت گردش دارائیهای آن نسبت به شرکت دیگر در همان صنعت بالاتر است، قطعا از دارائیهای خود خیلی بهتر و مفیدتر استفاده نموده است. برای بدست آوردن میانگین مجموع دارائیها، کافی است مجموع دارائیها در ابتدا و انتهای دوره مالی را با هم جمع نموده و حاصل را بر عدد 2 تقسیم کنید.

نسبت گردش دارائیهای به شرح زیر محاسبه می شود:

نسبت گردش موجودی کالا= فروش خالص/ میانگین موجودی دارائیها

هر چه مخرج بیشتر باشد، صورت کوچکتر شده و نسبت کمتر می شود. در نتیجه هر چه دارائی های ما در راستای فروش ما بیشتر کار کرده باشد، این نسبت بزرگتر و برای شرکت بهتر خواهد بود.

نرخ بازده دارائیها (Rate of Return on Assets)

نسبت حاشیه سود و نسبت گردش دارائیها، هر دو با محدودیتهایی روبرو هستند. نسبت حاشیه سود به دارائیهای مورد نیاز برای کسب سود توجه ندارد و نسبت در گردش دارائیها به مقدار سود کسب شده اشاره نمی کند. نرخ بازده دارائیها یا به اختصار بازده دارائیها (ROA) با مرتبط ساختن سود ویژه به مجموع دارائیها این کاستی ها را جبران می کند. فرمول آن به شرح زیر است:

نرخ بازده دارائیها= سود ویژه / میانگین مجموع دارائیها×100

 
نرخ بازده حقوق صاحبان سهام عادی (Return on Equity)

یکی دیگر از معیارهای شناخته شده سودآوری، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام عادی (ROE) می باشد که اغلب به اختصار بازده حقوق صاحبان سهام، یا به بیان خیلی ساده بازده ارزش ویژه نامیده می شود.
سهامداران علاقمندند بدانند که در مقابل سرمایه گذاری خود در واحد تجاری چه مقدار سود تحصیل کرده اند. نسبت بازده حقوق صاحبان سهام به اندازه گیری موضوع مذکور می پردازد. این نسبت رابطه بین سود (زیان) ویژه و سرمایه گذاری سهامداران عادی در شرکت را بیان می کند. «برای محاسبه این نسبت، در صورتیکه شرکت دارای سهام ممتاز (غیر قابل تبدیل به سهام عادی) باشد، ابتدا سود سهام ممتاز را از سود ویژه کم می کنیم تا سود ویژه قابل تقسیم بین صاحبان سهام عادی بدست آید. سپس سود ویژه قابل تقسیم برای صاحبان سهام عادی را بر میانگین حقوق صاحبان سهام عادی در طی سال تقسیم می کنیم. در صورت وجود سهام ممتاز، حقوق سهام عادی عبارتست از کل حقوق صاحبان سهام منهای حقوق صاحبان سهام ممتاز».

نرخ بازده حقوق صاحبان سهام = سود سهام ممتاز- سود ویژه/ میانگین حقوق صاحبان سهام عادی

میانگین حقوق صاحبان سهام عادی را با استفاده از مانده های اول و آخر دوره محاسبه می کنیم. حقوق صاحبان سهام عادی متشکل از سرمایه سهام عادی، هر گونه صرف سهام عادی، سود (زیان) انباشته و اندوخته ها است.

نسبتهای ارزیابی توان پرداخت بدهی های بلند مدت (Evaluating long-term solvency)

اکثر واحدهای تجاری بدهی های بلند مدت نیز دارند. دارندگان اوراق قرضه (مشارکت) و بانکها، که در مقابل اسناد پرداختنی بلند مدت و اوراق قرضه پرداختنی، پول قرض می دهند، نسبت به آگاهی از توانایی واحد تجاری در پاسخگویی به تعهدات بلند مدت خود، علاقمند می باشد.
هدف از تجزیه و تحلیل توان باز پرداخت بدهی های بلند مدت یک شرکت، اطلاع از این موضوع است که آیا شرکت در مسیر ورشکستگی (عدم توانایی بازپرداخت بدهی ها) قرار دارد یا خیر؟
دو شاخص کلیدی توانایی واحد تجاری جهت پرداخت بدهی های بلند مدت عبارتند از:

1- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
2- نسبت پوشش بهره (یا نسبت دفعات پوشش هزینه بهره)

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (Debt to Equity)

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام مقدار تامین مالی توسط اعتبار دهندگان را در مقایسه با مقدار تامین مالی توسط صاحبان سهام نشان می دهد. به عبارتی بیان می کند که چه میزان از منابع اقتصادی (دارائیهای) شرکت از محل استقراض و چه میزان توسط مالکان تأمین شده است. این نسبت با تقسیم جمع بدهی ها بر جمع حقوق صاحبان سهام محاسبه می گردد:

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام= جمع بدهی ها/ جمع حقوق صاحبان سهام

در صورتیکه در ترازنامه شرکتی جمع بدهی ها بطور مجزا ارائه نشده باشد، یک راه کوتاه برای آگاهی از جمع بدهی ها، کسر کردن جمع حقوق صاحبان سهام از جمع دارائیها است.
اگر نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام معادل 1 شود، مفهوم آن این است که جمع بدهی ها با جمع حقوق صاحبان سهام برابر و مساوی است. به عبارتی نیمی از دارائیهای شرکت توسط اعتبار دهندگان و نیمی دیگر توسط صاحبان سهام تامین مالی شده است. اگر این نسبت برابر با 5/0 شود، بدین معناست که یک سوم (25%) از دارائیها توسط اعتبار دهندگان و الباقی دو سوم (75%) توسط صاحبان سهام تامین مالی شده است.
برخی از تحلیلگران برای آگاهی از ساختار تامین مالی شرکت به جای نسبت مذکور از نسبتهای زیر استفاده می کنند:

نسبت بدهی= جمع بدهی ها/ جمع دارائیها
نسبت مالکانه= جمع حقوق صاحبان سهام/ جمع دارائیها

شرکتی که نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آن بالاست (بیش از یک درصد) به هنگام مواجه با یک وضعیت اقتصادی ضعیف، بسیار آسیب پذیر خواهد بود زیرا علیرغم کاهش درآمدهای خود، می بایست در سر رسید اصل و بهره بدهی های خود را همچنان باز پرداخت نماید. از طرف دیگر این امر موجب می شود تا پرداخت سود سهام متعلق به صاحب سهام نیز به عهده تعویق بیافتد. اعتبار دهندگان، نسبت بالای یک را با دیده احتیاط می نگرند.
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام شرکت شافر به قرار زیر محاسبه می شود:

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام= جمع بدهی ها/ جمع حقوق صاحبان سهام

60،483 / 433،98= 614/0
نسبت مذکور نشان می دهد که در شرکت شافر حدودا 38 درصد از دارائیها از محل اعتبار دهندگان و تقریبا 62 درصد توسط صاحبان سهام تامین مالی شده است.
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بیان می کند که تا چه حد امکان استقراض وجوه بلند مدت اضافی وجود دارد. اگر یک واحد تجاری که در جستجوی تامین مالی است، از قبل بدهی های زیادی داشته باشد، پرداخت بهره و اصل بدهی جدید دیگر، می تواند برای آن واحد مشکل آفرین باشد. اعتبار دهندگان برای اینکه خودشان را در برابر ریسکهای آتی محافظت کنند، معمولا نرخهای بهره بالاتری را بابت استقراض جدید شرکتهایی که قبل از دریافت وام از نسبت بدهی بالایی برخوردارند، مطالبه می کنند و یا نوع تضمینات وام را محکمتر و بیشتر می کنند. این نسبت برای تجزیه و تحلیل نقدینگی نیز با اهمیت است زیرا به بدهی و بازپرداخت آن مرتبط می شود. از طرفی به دو دلیل به سودآوری نیز مرتبط می گردد:

اول آنکه: اعتبار دهندگان به میزان و نسبت تامین مالی واحد تجاری از محل بدهی علاقمند هستند زیرا شرکت هر چه بدهی بیشتری داشته باشد، بمنظور پوشش پرداخت بهره به اعتبار دهندگان خود، می بایست سود بیشتری کسب کند.
دوم اینکه: سهامداران به میزان و نسبت تامین مالی واحد تجاری از محل بدهی علاقمند هستند زیرا مقدار بهره ای که بابت بدهی ها باید پرداخت شود، بر روی میزان سود باقی مانده به عنوان بازده حقوق صاحبان سهام تاثیر می گذارد.

نسبت پوشش بهره (Interest Coverage Ratio)

نسبت پوشش بهره یا دفعات پوشش هزینه بهره، توانایی شرکت در رویارویی با تعهدات و الزامات بهره وامها را اندازه گیری می کند. به عبارتی بیانگر تعداد دفعاتی است که شرکت می تواند از محل سود قبل از کسر بهره و مالیات هزینه بهره را بپوشاند.
نسبت بالای پوشش بهره، بیانگر سهولت در پرداخت هزینه بهره است و نسبت پایین مبین دشواری در پرداخت هزینه بهره می باشد.
برای محاسبه این نسبت، سود قبل از کسر بهره و مالیات (EBIT) را بر هزینه بهره تقسیم می کنیم:

نسبت پوشش بهره= هزینه بهره+ سود قبل از کسر مالیات/ هزینه بهره

برخی از تحلیلگران اعتقاد دارند در صورت کسر باید از سود عملیاتی استفاده شود و اثر درآمدهای غیرعملیاتی در ارزیابی توانایی پوشش بهره، نادیده گرفته شود.
در شرکتهایی که پایین ترین نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام و بالاترین نسبت پوشش بهره را دارند، سرمایه گذاران حاضرند بابت اوراق قرضه صادره شرکت وجه بیشتری پرداخت کنند (بیشتر از مبلغ اسمی) زیرا کمترین ریسک را دارد. در مقابل بابت اوراق قرضه شرکتهایی که بالاترین نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام و پایین ترین نسبت پوشش بهره را دارند، وجه کمتری پرداخت می کنند (کمتر از مبلغ اسمی) زیرا بیشترین ریسک را دارند. در حالت اول نرخ بهره اوراق کمتر از حالت دوم خواهد بود. تحلیلگران آمریکایی برای ارزیابی ریسک اوراق بهادار یک شرکت، به سطح بدهی شرکت بسیار توجه می کنند.

نسبتهای ارزیابی کفایت جریان نقد (Cash Flow Adequacy Ratios)

تا کنون نسبتهایی که مورد بررسی قرار گرفتند عمدتا مربوط به دو صورت مالی بودند:

1- ترازنامه
2- سود و زیان

می دانید اندازه گیری سود بر مبنای تعهدی صورت می پذیرد. بعبارتی در گزارش سود و زیان درآمدها و هزینه های نقدی و غیر نقدی تواما لحاظ می شود، لذا سود ویژه ابزاری، سود تعهدی است. برای تبدیل سود تعهدی به سود نقدی و آگاهی از جریانهای ورود وجه نقد (منابع) و جریانهای خروج وجه نقد (مصارف)، حسابداران اقدام به تهیه صورت مالی دیگری تحت عنوان صورت جریان وجوه نقد می نمایند. از آنجا که پرداختهای بدهی وایفای عمده تعهدات و حتی برنامه ریزی برای توسعه عملیات مستلزم وجه نقد کافی است، لذا ارزیابی کفایت جریانهای وجه نقد بسیار حائز اهمیت می باشد.
تحلیل گران در تجزیه و تحلیل صورت جریان وجوه نقد، به دو موضوع اساسی زیر توجه می کنند:

الف- توانایی شرکت در کسب وجه نقد
ب- جریان وجه نقد آزاد شرکت

توانایی یک شرکت در کسب وجه نقد از محل فعالیتهای عملیاتی (جاری و مستمر) را توانایی کسب وجه نقد می نامند. از این رو تحلیلگران در ارزیابی توانایی کسب وجه نقد، توجه خود را به جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی معطوف می دارند.
سه نسبت مفید و سودمند در ارزیابی توانایی کسب وجه نقد عبارتند از:

1- بازده جریان نقد (Cash Flow Yield)
2- نسبت جریانهای نقد به فروش (Cash Flows to Assets)
3- نسبت جریانهای نقد به دارائیها (Cash Flows to Assets)

1- بازده جریان نقد

این نسبت از تقسیم خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی به سود ویژه بدست می آید.

بازده جریان نقد= خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی/ سود ویژه

برای مثال بازده جریان نقد شرکت رایان به شرح زیر محاسبه می شود:
بازده جریان نقد= 30،000 دلار/ 16،000 دلار = 9/1 مرتبه
مفهوم نسبت 9/1 مرتبه این است که فعالیتهای عملیاتی شرکت قادر بوده تا حدودا 2 مرتبه بیشتر از مبلغ سود ویژه، وجه نقد ایجاد و جمع آوری کند. معمولا نسبت بالای 1، مناسب است. اما مساعد یا نامساعد بودن آن به عوامل زیادی بستگی دارد از جمله، بازده جریان نقد گذشته شرکت و شرکتهای مشابه.
توجه کنید چناچه شرکت در گزارش سود و زیان خود، اقلام خاصی نظیر فعالیتهای غیر عملیاتی (سایر درآمدها و هزینه ها) داشته باشد، در مخرج کسر فرمول مذکور، می بایست سود عملیاتی قرار بگیرد.

نسبت جریانهای نقد به فروش

این نسبت از تقسیم خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای علملیاتی بر خالص فروش بدست می آید:

نسبت جریانهای نقد به فروش= خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی/ خالص فروش

محاسبه این نسبت برای شرکت رایان به شرح زیر خواهد بود:
نسبت جریانهای نقد به فروش= 30،000 دلار / 698،000= ¾ %
نسبت ¾ % یا 043/0 به این مفهوم است که شرکت به ازای هر دلار فروش خالص، ¾ سنت خالص وجه نقد ایجاد نموده است. بدیهی است این نسبت در شرکت رایان ضعیف می باشد و نشان از عدم توانایی شرکت در جمع آوری و کسب وجه نقد از محل فروشها دارد.

نسبت جریانهای نقد به دارائیها

این نسبت از تقسیم خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای علملیاتی بر میانگین جمع دارائیها به شرح زیر بدست می آید:

نسبت جریانهای نقد به دارائیها= خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی/ میانگین جمع دارائیها

این نسبت توانایی ایجاد وجه نقد از محل دارائیهای یک شرکت را نشان می دهد. برای مثال نسبت جریانهای نقد به دارائیها در شرکت رایان به شرح زیر محاسبه می شود:
نسبت جریانهای نقد به دارائیها= 30،000 دلار / (749،000دلار + 965،000 دلار) تقسیم بر دو =5/3 درصد
این نسبت پایین تر از نسبت جریان های نقد به فروش می باشد زیرا شرکت دارای نسبت گردش دارائیهای ضعیف است. (خالص فروش / میانگین مجمع دارائیها) بطوریکه کمتر از یک مرتبه می باشد. بعبارتی دارائیها بخوبی در عملیات بکار گرفته نشده اند. گرچه نسبت بازده جریان نقد شرکت رایان نسبتا قوی است. اما دو نسبت بعدی نشان می دهد که توانایی شرکت در کسب جریانهای نقد از محل فعالیتهای عملیاتی پایین می باشد.
نسبتهای جریانهای نقد به فروش و دارائیها خیلی به نسبتهای حاشیه سود، (نرخ بازده فروش خالص) و بازده دارائیها مرتبط هستند. با این تفاوت که در صورت کسر به جای سود ویژه (که بر مبنای تعهدی است) از جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی (یا به عبارتی سود ویژه بر مبنای نقدی) استفاده شده است.
جریان وجه نقد آزاد
در تجزیه و تحلیل صورت جریان وجوه نقد، منطقی است که به جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای سرمایه گذاری و تامین مالی نیز توجه کنیم. خالص جریان نقد ناشی از فعالیتهای سرمایه گذاری شرکت رایان مبلغ 91000 دلار منفی را نشان می دهد. بعبارتی خروج وجه نقد بیش از ورود وجه نقد بوده است.
مشاهده این رقم دلالت بر این دارد که شرکت در حال گسترش و توسعه فعالیت خود می باشد. مع آلوصف رقم مذکور حاصل ترکیب خالص مخارج سرمایه ای بابت دارائیهای ثابت با خریدها و فروشهای سرمایه گذاریها است.
خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای تامین مالی معادل 92000 دلار مثبت است. اما این رقم حاصل فعالیتهای تامین مالی مرتبط با اوراق قرضه، سهام و سود سهام پرداخت شده به سهامداران می باشد. شاید بیشتر تحلیل گران بگویند زمانیکه می توان با نگاه کردن به طبقه بندی صورت جریان وجوه نقد نکاتی را برداشت کرد، فرا رفتن از طبقه بندی این صورت مالی و متمرکز شدن روی محاسبه جدیدی به نام جریان نقد آزاد بی ثمر است.
جریان نقد آزاد عبارت است از مازاد یا کسری وجوه نقد پس از تامین تعهداتی که اگر شرکت قصد داشته باشد عملیات خود را در سطح فعالیتهای برنامه ریزی شده ادامه دهد، باید آنها را پرداخت کند. این تعهدات مربوط به فعالیتهای عملیاتی (مستمر و جاری)، بهره، مالیات بر درآمد، سود سهام و خالص مخارج سرمایه ای است. نقدینگی لازم برای ایفای تعهدات ناشی از فعالیتهای عملیاتی، بهره و مالیات بردرآمد باید تأمین گردد در غیر این صورت بستانکاران شرکت و دولت می توانند علیه آن اقدام قانونی کنند.
پرداخت سود سهام نیز اگر چه خیلی ضرورت ندارد، اما بطور معمول بیانگر تعهدات شرکت به سهامداران است. اگر سود سهام کم یا حذف شود، موجبات نارضایتی سهامداران را فراهم می سازد و می تواند باعث ضربه زدن به قیمت بازار سهام شود. خالص مخارج سرمایه ای نیز مبین برنامه های مدیریت برای آینده شرکت است و اگر جریان وجه نقد آزاد، مثبت شود، مفهوم آن این است که شرکت توانسته است تمام تعهدات نقد برنامه ریزی شده خود به شرح فوق را ایفا نماید و برای کاهش بدهی یا توسعه آتی عملیات، وجه نقد لازم و اضافی در اختیار داشته باشد. از طرف مقابل، اگر جریان وجه نقد آزاد منفی شود، مفهوم آن این است که در کوتاه مدت شرکت مجبور به فروش سرمایه گذاریها، دریافت وام یا صدور سهام می باشد تا بتواند عملیات برنامه ریزی شده خود را ادامه دهد.
چنانچه وضعیت منفی جریان وجه نقد آزاد برای چند سال متوالی ادامه یابد، ممکن است منابع نقد حاصل از فروش سرمایه گذاریها یا صدور سهام و اوراق قرضه نیز به اتمام برسد.
ملاحظه می کنید که ارزیابی جریان وجه نقد آزاد شرکت، در تجزیه و تحلیل صورتهای مالی بسیار سودمند است. با توجه به اینکه تعهدات نقدی در خصوص فعالیتهای عملیاتی، بهره و مالیات بر درآمد، جزو جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی در صورت جریان وجوه نقد می باشند (در آن مستتر هستند) لذا محاسبه جریان وجه نقد آزاد بر اساس فرمول زیر صورت می پذیرد:

فروش دارائیهای ثابت+ خرید دارائیهای ثابت- سود سهام- خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی= جریان وجه نقد آزاد

خرید و فروش دارائیهای ثابت را می توانید از بخش فعالیتهای سرمایه گذاری صورت جریان وجوه نقد استخراج کنید. بیشتر شرکتها به جای اینکه یکبار جریان نقد حاصل از خرید دارائیهای ثابت را کسر و بار دیگر جریان نقد حاصل از فروش دارائیهای ثابت را اضافه کنند، مبلغ خالص آنها را محاسبه و با به کارگیری واژه خالص مخارج سرمایه ای، نتیجه را در فرمول مذکور اضافه یا کم می کنند. یعنی:

خالص مخارج سرمایه ای ± سود سهام – خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی = جریان وجه نقد آزاد

سود سهام نیز در بخش فعالیتهای تامین مالی صورت جریان وجوه نقد می باشد.
نکته:
صورت جریان وجوه نقد طبق استاندارهای حسابداری ایران در 5 طبقه به شرح زیر تهیه می شوند:
1- جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی
2- بازده سرمایه گذاریها و سود پرداختی بابت تامین مالی
3- مالیات بر درآمد
4- جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای سرمایه گذاری
5- جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای تامین مالی

لذا برای محاسبه نسبتهای جریان نقد مذکور باید خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی از سه طبقه 1، 2، 3 فوق استخراج شود. به عبارتی برای محاسبه خالص جریانهای نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی، به استثنای سود سهام پرداختی به سهامداران که در طبقه دوم درج می شود خالص جریانهای نقد سه طبقه اول باید با هم جمع جبری شوند.

نسبتهای ارزیابی قیمت بازار سهام (Evaluating Market Ratios)

سرمایه گذاران به این امید و توقع به خرید سهام مبادرت می ورزند که نسبت به سرمایه گذاری خود بازده دریافت نمایند. این بازده شامل دو قسمت است:

الف- کسب سود ناشی از فروش سهام به قیمتی بیشتر از مبلغ اسمی (یا قیمت خرید اولیه)
ب- دریافت سود سهام (که معمولا بطور نقد صورت می پذیرد)

نسبتهایی که در این قسمت به بررسی آنها می پردازیم، تحلیلگران را در ارزیابی سهام بر حسب قیمت بازار یا پرداختهای سود سهام یاری می کنند. قیمت بازار سهام بیانگر طرز تفکر سرمایه گذاران نسبت به شرکت است. دو نسبت متداول ارزیابی قیمت بازار سهام عبارتند از:

1- نسبت قیمت/ سود (P/E) Price/ Earning
2- نسبت بازده سود سهام
3- نسبت قیمت/ سود (P/E) Price/ Earning

نسبت قیمت به سود هر سهم با تقسیم قیمت بازار هر سهم عادی بر سود هر سهم عادی محاسبه می شوند:

نسبت قیمت/سود= قیمت بازار هر سهم عادی/ سود هر سهم عادی

این نسبت در ارزیابی تصمیمات مربوط به خرید، نگهداری و فروش سهام شرکتها، نقش عمده ای ایفا می کند. هر چقدر نسبت قیمت به سود سهام بالاتر باشد، ریسک تنزل قیمت بازار سهام بالاتر است. اغلب سرمایه گذاران افزایش سریع و نابهنگام در نسبت قیمت به سود سهام را نشانه ای برای فروش آن سهام تفسیر می نمایند. از طرفی نسبت بالای P/E نشان می دهد که سرمایه گذاران افزایش نرخ رشد سود ویژه را سریع پیش بینی می کنند. زمانی که شرکتی پیش بینی سود هر سهم خود را اعلام می کند، با در اختیار داشتن نسبت P/E شرکت و با ضرب آن در سود هر سهم پیش بینی شده (PEPS)، قیمت بازار هر سهم شرکت را می توان محاسبه نمود. در حالت طبیعی تغییر قیمت بازار هر سهم متأثر از میزان سود هر سهم پیش بینی شده و مالا توان کسب سود شرکت و تحقق رقم پیش بینی سود هر سهم است.
همانند اغلب نسبتها، نسبت قیمت به سود از صنعتی به صنعتی دیگر تغییر می کند. دامنه نسبتهای قیمت به سود از 8 الی 10 برای صنعت آب و برق در آمریکا و تا 40 یا بیشتر برای سهام جذاب شرکتهایی که به تولید خودرو و رایانه اشتغال دارند، در نوسان است.
محاسبه سود هر سهم عادی (Earning Per Share (EPS)) زمانیکه ساختار حقوق صاحبان سهام نسبتا ساده می باشد، سر راست و آسان است و در این حالت سود هر سهم عادی (سود ویژه هر سهم عادی) به شرح زیر محاسبه می شود:

سود هر سهم عادی (EPS)= سود ویژه/ میانگین وزنی تعداد سهام عادی صادره و در تملک سهامداران

میانگین وزنی تعداد سهام عادی صادره و در تملک سهامداران زمانی محاسبه می شود که در طی سال سهام صادر شده باشد. در غیر این صورت در مخرج کسر تعداد سهام عادی در تملک سهامداران قرار می گیرد.
به خاطر داشته باشید اگر شرکت در ساختار سرمایه خود، دارای سهام ممتاز غیر قابل تبدیل به سهام عادی باشد، از آنجا که سهامداران ممتاز نسبت به سهامداران عادی در دریافت سود سهام از اولویت کامل برخوردار هستند، لذا در محاسبه سود هر سهم عادی باید سود سهام ممتاز را از سود ویژه کسر و سپس سود ویژه قابل تقسیم به سهامداران عادی را بر میانگین وزنی و تعداد سهام عادی تقسیم کنیم، یعنی:

سود هر سهم عادی (EPS)= سود سهام ممتاز- سود ویژه/ میانگین وزنی تعداد سهام عادی صادره و در تملک سهامداران

استفاده کنندگان از صورتهای مالی به منظور قضاوت درباره عملکرد یک شرکت و مقایسه عملکرد آن با عملکرد سایر شرکتها از مقیاس ارزیابی سود هر سهم عادی (EPS) استفاده می کنند. بر اساس اصول پذیرفته شده حسابداری (بیانیه شماره 15) سود هر سهم عادی باید در متن صورت سود و زیان پس از رقم سود ویژه کل منعکس شود.
نسبت بازده سود سهام
نسبت بازده سود سهام از تقسیم سود تقسیمی هر سهم عادی (DPS) بر قیمت بازار هر سهم عادی بدست می آید. این نسبت درصد ارزش بازار سهام را که سالانه به عنوان سود سهام به سهامداران مسترد می گردد و برای سهامداران از اهمیت بسزایی برخوردار است، اندازه گیری می نماید. صاحبان سهام ممتاز که عمدتا به منظور دریافت سود سهام سرمایه گذاری می کنند، به این نسبت توجه بیشتری دارند.
معمولا آنهایی که بدنبال دریافت سود نقدی زیاد در سال جاری هستند، سهام شرکتهای در حال رشد را نمی خرند. زیرا این قبیل شرکتها سیاست تقسیم سود محافظه کارانه ای دارند. دلیل آن این است که قصد دارند از منابع جمع آوری شده از محل سود ویژه خود، در تامین مالی توسعه عملیات آتی شرکت بهره جویند.

مقایسه دیگری که می توانید در همین زمینه انجام دهید، ارزیابی مقدار سود سهام تقسیمی هر سهم (DPS) نسبت به سود هر سهم (EPS) است:

نسبت پرداخت سود سهام (نسبت بازده دفتری سود سهام)= DPS/EPS

شرکتهایی که در حال رشد نیستند، مایلند درصد بیشتری از سود هر سهم عادی را نقدا پرداخت کنند.

ارزیابی نقدینگی Evaluating Liquidity

توان پرداخت صورت حسابها و اسناد در سررسید و توان مواجه با نیازهای غیرمنتظره وجه نقد را نقدینگی گویند. تمام نسبتهایی که برای حصول اطمینان از نیل به این هدف، مورد استفاده قرار می گیرند همگی به سرمایه در گردش و برخی از قسمتهای مختلف آن مربوط هستند زیرا پرداخت بدهی ها از محلی غیر از سرمایه در گردش، دور از انتظار و بر خلاف قاعده است. هدف نقدینگی بسیار به نسبتهای جریان نقد که در بخشهای بعدی مورد بحث قرار خواهند گرفت نیز مرتبط هستند.

ارزیابی سودآوری (Evaluating Profitability)

هدف سودآوری به توانایی شرکت در جهت کسب سود مورد انتظار مربوط می شود بطوریکه سرمایه گذاران و سهامداران تامین سرمایه آن را ادامه می دهند. سودآوری یک شرکت بسیار به نقدینگی آن نیز مربوط می شود زیرا کسب سود مالا به تولید جریان نقد ختم می شود. سودآوری برای هر دو گروه سرمایه گذاران و اعتباردهندگان مهم است. تجزیه و تحلیل نسبتهای سود آوری شرکت کامپیوتری اپل در شکل ارائه شده است. اصولا به علت کاهش زیاد در سود ویژه، تمام مقیاسهای اندازه گیری سودآوری شرکت اپل از سال 1992 به سال 1993 کاهش یافته اند. علل این کاهش قبلا در تجزیه و تحلیل های افقی و عمودی مورد بحث واقع شد.
حاشیه سود (نرخ بازده فروش خالص) که سود ویژه حاصل از هر دلار فروش را اندازه گیری می کند، از 5/7 درصد به 1/1 درصد کاهش یافته و نسبت گردش دارائیها که میزان اثر بخشی و کارایی دارائیها در جهت کسب درآمد فروش را اندازه گیری می نماید، از 8/1 به 7/1 مرتبه کاهش یافته است. نتیجه این موضوع، کاهش در مجموع توان کسب درآمد شرکت یا بازده دارائیها از 7/13 درصد به 8/1 درصد است.
سرانجام، سودآوری سرمایه گذاران سهامداران، یا بازده حقوق صاحبان سهام از یک رقم بسیار زیاد 8/26 درصد به رقمی ناکافی ¼ درصد کاهش یافته است.

 
 

ارزیابی توان بازپرداخت بدهی های بلند مدت (Evaluating long-Term Solvency)

توانایی ایفای تعهدات بلند مدت اشاره به توانایی زنده و دایر ماندن یک شرکت برای سالهای متمادی دارد. هدف از تجزیه و تحلیل توان بازپرداخت بدهی های بلند مدت اشاره زود هنگام به این موضوع است که آیا شرکت در مسیر ورشکستگی قرار دارد. مطالعات نشان می دهد که نسبتهای حسابداری می توانند احتمال سقوط و ور شکستگی یک شرکت را، به اندازه 5 سال جلوتر نشان دهند. کاهش نسبتهای سودآوری و نقدینگی از علائم کلیدی احتمال ورشکستگی واحد تجاری بشمار می روند.
دو نسبت دیگری که غالبا تحلیلگران به هنگام ارزیابی توان بازپرداخت بدهی های بلند مدت در نظر می گیرند، عبارتند از: بدهی به حقوق صاحبان سهام و پوشش بهره
 
 

افزایش مقدار بدهی در ساختار سرمایه یک شرکت به این معناست که شرکت شروع به استفاده از اهرم مالی بیشتر نموده است. این وضعیت روی توانایی ایفای تعهدات بلند مدت اثر منفی می گذارد. زیرا بیانگر افزایش تعهدات قانونی مشعر بر پرداخت دوره ای بهره و اصل بدهی در سررسید می باشد. عدم توانایی پرداخت بهره و اصل بدهی، می تواند موجب ورشکستگی گردد.

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام، ساختار سرمایه و اهرم مالی را با نمایش میزان تامین دارائیهای یک شرکت توسط اعتباردهندگان نسبت به میزان دارائیهای شرکت توسط سهامداران، اندازه گیری می کنند.

ساختار سرمایه شرکت اپل، از سال 1992 تا 1993، خیلی به سمت اهرم مالی متمایل شده است. طی این زمان، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بطور قابل توجهی از 9/0 مرتبه به 6/1 مرتبه افزایش یافته است. در سطح اخیر الذکر یعنی 6/1 مرتبه، شرکت اپل در حدود 5/1 مرتبه بدهی بیشتر از حقوق صاحبان سهام دارد.
به ویژه قابل توجه است اگر به خاطر آورید که افزایش در بدهیها ناشی از تامین مالی کوتاه مدت بیشتر از تامین مالی بلند مدت می باشد. اقلام تامین مالی کوتاه مدت، زودتر از بدهی های بلند مدت به جریانهای نقد نیازمند هستند. اگر بدهی بد است پس چرا وجود دارد؟ در پاسخ به این سوال بایدگفت که این سطح و میزان بدهی است که وقتی خارج از حد می شود، شرکت را با خطر مواجه می کند. علیرغم مخاطراتی که بدهی دارد، بدهی یک نوع ابزار قابل انعطاف در تامین مالی عملیات تجاری معین، به حساب می آید.
شرکت اپل به منظوره تامین مالی برنامه های مدیریت که یکی از آنها افزایش موقت در سطح موجودی هاست متوسل به بدهی (اهرم مالی) شده است. بهره پرداخت شده بابت این بدهی از نقطه نظر مالیاتی جزو هزینه های قابل قبول بوده و موجب کاهش درآمد مشمول مالیات می شود در صورتیکه سود سهام اینطور نیست و به آن مالیات تعلق می گیرد.
علاوه بر این، از آنجا که نرخ بهره بدهی ثابت است، بهای تمام شده تامین مالی از این محل می تواند در یک سطح محدود شود و لذا اهرم مالی به نحو مطلوب و مقرون به صرفه مورد استفاده قرار گیرد.
به علاوه در دوره هایی که تورم وجود دارد، اخذ وام و بدهکار بودن سودمند است زیرا مبلغی که در سررسید باید پرداخت شود همواره ثابت می باشد. در حالیکه قدرت خرید پول در زمان تورم دائما کاهش می یابد. در واقع بدهی در سررسید با پول ارزانتر بازپرداخت می شود، پولی که قدرت خرید آن به مراتب کمتر از قدرت خرید همان پول در زمان ایجاد بدهی است.
بدهی به صورت کلی یکی از اقلام دارایی در اختیار شرکت قرار می گیرد و دارائیها به منظور کسب درآمد مورد استفاده قرار می گیرند. زمانیکه شرکت بتواند نسبت به دارائیهای تحت تملک خود که از محل بدهی ها تامین مالی شده اند بازدهی بیش از هزینه بهره پرداختی بابت بدهی ها کسب نماید، سودی جامع و کلی نصیب شرکت کرده است. ضمنا استفاده سودمندانه از اهرمهای مالی منجر به افزایش بازده حقوق صاحبان سهام نیز خواهد شد. با این وجود، احتمال اینکه شرکت نتواند حتی معادل بهره پرداختی بابت بدهی ها نسبت به دارائیهای تامین مالی شده از محل بدهی ها بازده و درآمد کسب کند نیز وجود دارد. این امر موجب تحمل زیان خواهد شد. با این وجود، احتمال اینکه شرکت نتواند حتی معادل بهره پرداختی بابت بدهی ها نسبت به دارائیهای تامین مالی شده از محل بدهی ها بازده و درآمد کسب کند نیز وجود دارد. این امر موجب تحمل زیان خواهد شد. بنابراین اهرمهای مالی مانند یک شمشیر دولبه هستند در صورت استفاده مطلوب از آنها سود و در غیر این صورت زیان عائد شرکت خواهد شد.
نسبت پوشش بهره یا نسبت دفعات پوشش هزینه بهره، درجه پوشش ریسک اعتبار دهندگان را اندازه گیری می کند. این ریسک در ارتباط با کوتاهی اعتبار گیرندگان در پرداخت اقساط بهره می باشد. به عبارتی این نسبت تعداد دفعاتی که سود یک شرکت می تواند هزینه های بهره را بپوشاند اندازه گیری می کند و طبعا نسبت بالای دفعات پوشش هزینه بهره، بیانگر سهولت در پرداخت هزینه بهره و نسبت پایین مبین دشواری در پرداخت هزینه بهره می باشد.
در شرکت اپل، این نسبت خیلی سریع از 5/133 مرتبه در سال 1992 به 8/5 مرتبه در سال 1993 کاهش یافته است. دلیل این افت شدید، کاهش سود ویژه و افزایش بدهیهای کوتاه مدت در سال 1993 نسبت به سال 1992 می باشد. البته نسبت پوشش بهره 8/5 مرتبه معمولا مناسب در نظر گرفته می شود. بنابراین فعلا مشکلی برای شرکت اپل پیش نمی آید مگر اینکه این نسبت در سال 1994 بیشتر کاهش یابد.

ارزیابی کفایت جریان وجوه نقد (Cash Flow Adequacy)

از آنجا که پرداخت بدهی ها در سررسید مستلزم جریانهای وجوه نقد می باشد لذا مقیاسهای اندازه گیری جریان نقد بسیار به اهداف نقدینگی (نسبتهای نقدینگی) و توانایی ایفای تعهدات بلند مدت مربوط است.
در شکل 26-1 نسبتهای کفایت جریان وجوه نقد شرکت اپل ارائه شده است. بر اساس تمام مقیاسهای اندازه گیری، توانایی شرکت اپل در جمع آوری و کسب جریان نقد عملیاتی مثبت، از سال 1992 به سال 1993 کاهش یافته است. علل این کاهش ها، کاهشی است که در نسبت بازده جریان نقد بوجود آمده است یا به عبارتی کاهش در نسبت جریانهای نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی به سود ویژه که از 7/1 مرتبه مثبت به 6/7 مرتبه منفی رسیده است.
بر اساس اطلاعات مندرج در صورت جریانهای نقد، دلیل وقوع این کاهش، افت شدیدی است که خالص جریانهای نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی پیش آمده است. به طوری که از مبلغ مثبت 920،582،000 دلار در سال 1992 به مبلغ منفی 661،837،000 دلار در سال 1993 رسیده است. دلایل اصلی که می توان برای کاهش جریانهای نقد عملیاتی ارائه کرد و قبلا نیز درباره آنها صحبت شده است عبارتند از:

1- کاهش در سود ویژه
2- افزایش شدید در موجودی های کالا و دریافتنی ها
 
 
 
 در نتیجه کاهش بازده جریان نقد، سایر نسبتهای جریان نقد نیز به طور قابل توجهی کاهش یافته اند.
نسبت جریان های نقد به فروش که بیانگر توانایی فروشها در جهت کسب و ایجاد جریانهای نقد عملیاتی است از 13+ درصد به 3/8- درصد کاهش یافته است.
نسبت جریانهای نقد به دارائیها که بیانگر توانایی دارائیها در جهت کسب و ایجاد جریانهای نقد عملیاتی می باشد از 9/23+ درصد به 1/14- درصد کاهش یافته است.
به طور کلی، جریان نقد آزاد شرکت اپل یا به عبارتی وجوه نقدی که پس از تامین تعهدات به صورت مازاد یا کسری باقی می ماند از مبلغ مثبت قابل قبول 668،533،000 دلار به مبلغ منفی خطرناک 930،548،000 دلار تبدیل شده است.
همانگونه که در صورت جریانهای نقد منعکس گردیده است، در این محاسبات سود سهام و خالص مخارج سرمایه ای نیز وجود دارد. سود سهام در سال 1992 به میزان 57،196،000 دلار و در سال 1993معادل 55،593،000 دلار و مخارج سرمایه ای در سال 1992 معادل 194،853،000 دلار و در سال 1993 به میزان 213،118،000 دلار است.
جریان وجه نقد آزاد: وجوه نقدی که پس از تأمین تعهدات بصورت مازاد یا کسری باقی می ماند را ارزیابی می نماید. خالص مخارج سرمایه ای- سود سهام- خالص جریان های نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی

ارزیابی نسبتهای قیمت بازار سهام (Evaluating Market Ratios)

قیمت بازار سهام یک شرکت برای تحلیل گر سودمند و مفید است زیرا قیمت بازار سهام نشان می دهد که به طور کلی سرمایه گذاران در یک مقطع زمانی چگونه درباره شرکت فکر می کنند. قیمت بازار، قیمتی است که سهام یک شرکت به آن قیمت توسط مردم خرید و فروش می گردد. قیمت بازار سهام اطلاعاتی درباره نحوه نگرش سرمایه گذاران نسبت به بازده و ریسک بالقوه متعلق به سهام در تملک خود، فراهم می سازد. با این وجود، قیمت بازار به خودی خود برای رسیدن به مقصود مذکور مفید و آگاهی بخش نیست. شرکتها از لحاظ سهام منتشره و در دست مردم، مبلغ سود ویژه و سود سهام با هم متفاوتند. از این رو باید قیمت بازار سهام به سود ارتباط داده شود. این ارتباط با استفاده از نسبت قیمت/ سود و بازده سود سهام ایجاد می گردد.

در شکل 27-1 محاسبه این نسبتها برای شرکت کامپیوتری اپل را ملاحظه می کنید. در این محاسبات از متوسط قیمت بازار سهام شرکت اپل طی سالهای 1992 و 1993 استفاده شده است.
 
 
 
 
نسبت قیمت/ سود، که درجه اعتماد و اطمینان سرمایه گذار در یک شرکت را ارزیابی می کند نسبتی است که با تقسیم قیمت بازار هر سهم عادی بر سود هر سهم عادی حاصل می شود. معمولا این نسبت را با حروف اختصاری P/E نمایش می دهند. نسبت P/E برای مقایسه ارزشهای نسبی سود شرکتهای مختلف و ارزشی که به نسبت کل بازار روی سهام یک شرکت گذاشته می شود، مفید و سودمند است.
نسبت P/E شرکت کامپیوتری اپل از 5/11 مرتبه در سال 1992 به 4/53 مرتبه در سال 1993 افزایش یافته است. زیرا گرچه سود ویژه این شرکت به طور قابل توجه کاهش داشته لیکن قیمت بازار سهام آن به اندازه ای که سود ویژه کاهش یافته، پایین نیامده است. این موضوع نشان می دهد که سرمایه گذاران اطمینان دارند که شرکت اپل در سال 1994 و سالهای بعد از آن، قادر است وضعیت سودآوری خود را به حالت مطلوب و مناسب اولیه برگرداند.
نسبت بازده سود سهام، بازده جاری هر سهم که به شکل سود سهام به هر یک از سهامداران پرداخت می شود را ارزیابی می کند. نسبت بازده سود سهام شرکت اپل طی سالهای 1992 و 1993 به کندی پیش رفته بطوریکه از 1 درصد در سال 1992 به 2/1 درصد در سال 1993 رسیده است. دلیل آن این است که در مقابل کاهش قیمت بازار سهام در سال 1993 نسبت به سال قبل، سود تقسیمی هر سهم (DPS) فرقی نداشته و در هر دو سال به یک مبلغ بوده است. سرمایه گذاران از دو بعد صاحب منافع می شوند 1- سود تقسیمی هر سهم 2- ما به التفاوت بازار سهام نسبت به قیمت آن. از آنجا که بازده سود سهام خیلی پایین می باشد، احتمال دارد این امر موجب شود تا سرمایه گذاران توقع کسب بازده بیشتری از محل افزایش ارزش بازار سهام شرکت اپل نسبت به سود سهام پیدا کنند.
خلاصه تجزیه و تحلیل مالی شرکت کامپیوتری اپل
تجزیه و تحلیل نسبتها به روشنی بیان می کند که شاخصهای نقدینگی، سودآوری، توانایی ایفای تعهدات بلند مدت و وضعیت جریان نقد شرکت اپل در سال 1993 نسبت به سال 1992 کاهش یافته اند.
دلایل عمده و اصلی این افت عبارتند از:

1- کاهش سود ویژه
2- نیاز زیاد به تامین مالی کوتاه مدت که اثر آن در افزایش دارائیهای جاری به ویژه موجودی های کالا مشاهده می شود.
3- کاهش جریانهای نقد عملیاتی

همانطور که در بالا ذکر شد، مدیریت برای جبران کاهش نقدینگی و سودآوری، طرح ها و برنامه ریزی واقعی و محکمی دارد. جالب است ببینیم آیا در سال 1994 این بهبود در وضعیت و ساختار مالی شرکت رخ خواهد داد یا نه؟
بر اساس نسبتهای بازار، به نظر می رسد سرمایه گذاران احتمال موفقیت شرکت اپل را بیش از احتمال شکست آن می دانند.
مطالب آموزشی